گنجور

 
صائب تبریزی

گهر نشمرده می ریزند بر کوته زبان اینجا

سخن بی پرده می گویند باگوش گران اینجا

سبکروحانه خود را بر دم تیغ شهادت زن

به کوری خرج خواهی کرد تا کی نقدجان اینجا؟

ز بخت سبز بیزارند، حیران گشتگان تو

نمی گیرد به خود عکس چمن آب روان اینجا

به خون عاجزان چرخ سیه دل تشنه تر باشد

سر شبنم کند خورشید تابان بر سنان اینجا

که می آید برون از عهده دریای شکر او؟

چه سازد گر نگردد آب، شمشیر زبان اینجا؟

ز صحرای تعلق چون کسی سالم برون آید؟

زمین گیرست از تر دامنی ریگ روان اینجا

به ناکامی سرآور تا به کام دل رسی صائب

نراند هر که کام از خود، نگردد کامران اینجا

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

به همواری توان بردن سبق از همرهان اینجا

به خودداری توان افتاد پیش از کاروان اینجا

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه