سخن رنگ اثر از سینه افگار می گیرد
نسیم ساده دل بوی گل از گلزار می گیرد
تماشای رخش در پرده می کردم، ندانستم
که این آیینه از آب گهر زنگار می گیرد
که در بیرون در مانده است کامشب بوستان پیرا
به جوش لاله و گل رخنه دیوار می گیرد؟
فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم
ندانستم که اینجا محتسب هشیار می گیرد
درخت بی ثمر بارست بر دل، سرو اگر باشد
جهان را زود دل از مردم بیکار می گیرد
به آه و ناله گفتم دل تهی سازم، ندانستم
که عشق اول زبان زین لشکر خونخوار می گیرد
اگرچه شبنم این بوستانم در عزیزیها
غبار خاطر من رخنه دیوار می گیرد
رگ خوابی که می داند کمند عیش بیدردش
دل بیدار عاشق رشته زنار می گیرد
پذیرای نصیحت نیست دل اهل تنعم را
چو کاغذ چرب باشد نقش را دشوار می گیرد
خیانتهای پنهان می کشد آخر به رسوایی
که دزد خانگی را شحنه در بازار می گیرد
زجوش لاله پروا نیست سیل نوبهاران را
کجا خون دامن آن سرو خوش رفتار می گیرد؟
چه آتش بود عشق افکند در خرمن مرا صائب؟
که جوش مغز هر دم از سرم دستار می گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پیچیدگی عشق و تجربههای انسانی اشاره دارد. شاعر با بیانی لطیف از احساسات عمیق و پیچیدگیهای عاشقانه سخن میگوید. در این متن، تصاویری از زیبایی گل و بوستان، همچنین از دلنگرانیهای عاشق و دلهرههای ناشی از عشق به تصویر کشیده شده است. شاعر به فریب عقل، بیثمر بودن درختان و احساس تنهایی اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و شور زندگی میتواند گاهی به دلسردی و رسوایی منجر شود. در نهایت، عشق را به آتش تشبیه میکند که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده و به فکر و احساساتش شکل میدهد.
هوش مصنوعی: سخن، تأثیرش را از دل آشفته و غمگین میگیرد و نسیم معصوم و ساده، عطر گل را از باغ گل میگیرد.
هوش مصنوعی: من به تماشای چهرهات نشسته بودم و خبر نداشتم که این تصویر در دل خود از آب و الماس کدر و کثیف میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن شبهای بهاری است که در آن منظرهای زیبا از گلها و لالهها در باغستان وجود دارد. فردی که از این زیباییها بهرهمند نمیشود و در بیرون مانده، حسرت دیدن این شکوفایی و سرسبزی را میخورد. طبیعت به قدری زیبا و پرجنب و جوش است که حتی دیوارها نیز در اثر این زیبایی تحت تأثیر قرار میگیرند و در ذهن انسان پرسشهایی را ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: در دام عقل افتادم و به خاطر آن از مستی دست کشیدم، اما نمیدانستم که در این مکان، نگهبان بیداری وجود دارد که مرا به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: درخت بی ثمر برای دل مانند باری سنگین است، اما سرو اگر باشد، به سرعت دل انسان را از مردم بیکاره دور میکند.
هوش مصنوعی: به زاری و ناله گفتم که دلم را خالی کنم، اما نمیدانستم که عشق در ابتدا نیرویی از این لشکر وحشتناک به من میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند که من به عنوان شبنم این باغ برای شما ارزشمند هستم، اما غم و یادهای تلخ من مانند غباری در دیوار خاطراتم نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: رگی که خواب را می شناسد، به خوبی میفهمد که برای لذت بردن از زندگی نیازی به درد نیست. دل عاشق، با احساس بیداری و عشق، به آرامی به دنیای شادی و حرمت وارد میشود.
هوش مصنوعی: دل کسانی که در رفاه و ناز زندگی میکنند، گوش شنوایی برای نصیحت ندارد؛ مثل کاغذ چرب که نقاشی روی آن به سختی انجام میشود.
هوش مصنوعی: خیانتهای پنهان در نهایت به افشاگری و رسوایی میانجامند، به گونهای که در نهایت، دزدی که در خانه را به سرقت میبرد، توسط مأموران در بازار شناسایی و دستگیر میشود.
هوش مصنوعی: از جوانهزنی گل لاله در بهار نگران نیست، چون نمیداند که سیل بهاری کجا دامن آن سرو خوشرفتار را به خون آغشته خواهد کرد.
هوش مصنوعی: عشق چه آتشی در دل من روشن کرده است، صائب؟ که هر لحظه فکر و ذهنم به شدت درگیر این احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.