خون دل را باده گلفام می دانیم ما
آه را خوشتر ز خط جام می دانیم ما
نیست احسان بنده کردن مردم آزاد را
دانه اهل کرم را دام می دانیم ما
در گلستانی که بلبل نغمه پردازی کند
مطربان را مرغ بی هنگام می دانیم ما
گو مزن در پیش ما منصور لاف پختگی
میوه تا بر شاخ باشد خام می دانیم ما
عاقبت بین است چشم روشن ما چون شرار
نقطه آغاز را انجام می دانیم ما
وحشت اندازد عزیزان را ز اوج اعتبار
گوشه گیری را کنار بام می دانیم ما
می شود در کامرانی روی گردان دل ز حق
بستگی را جامه احرام می دانیم ما
از خسیسان منت احسان کشیدن مشکل است
بخل ممسک را به از انعام می دانیم ما
خنده بیجا، کند عالم به چشم ما سیاه
صبح را دلگیرتر از شام می دانیم ما
پشت شمشیر سؤال از دم بود خونریزتر
خامشی را بدتر از ابرام می دانیم ما
هر که سازد نام ما را حلقه از هم صحبتان
عین رحمت، همچو خط جام می دانیم ما
همچو خاک نرم صائب مردم هموار را
از بصیرت پرده دار دام می دانیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.