خارِ ناسازست بویِ گل به پیراهن ترا
چون زنم گستاخ دستِ عجز در دامن ترا؟
پرتو خورشید را آیینه رسوا میکند
چون نهان از دیدهها سازد دلِ روشن ترا؟
بس که سیراب است دامانت ز خونِ عاشقان
جویِ خون گردد، زنم گر دست در دامن ترا
آهِ مظلومان چه سازد با تو ای بیدادگر؟
کز دلِ سخت است در زیر قبا جوشن ترا
بس که شد محوِ تنِ سیمینت ای یوسف لقا
برنیاید از گریبان بوی پیراهن ترا
برنمیآید کسی با دورباشِ ناز تو
پرتو خورشید برمیگردد از روزن ترا
بر فقیران بستهای راهِ سؤال از سرکشی
بسته برگردد دهانِ مور از خرمن ترا
زلف را دستِ نگارین میکند بوسیدنش
بس که خونِ بیگناهان است بر گردن ترا
برقِ عالمسوز را تسخیر کردن مشکل است
چون شود صائب به افسون مانع از رفتن ترا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و درد ناشی از جدایی و ناعدالتی میپردازد. شاعر به زیبایی و جذبه معشوق اشاره میکند و احساسات عاشقانه و ناامیدی خود را بیان میکند. او از عجز و ناتوانی خود در برابر زیبایی معشوق میگوید و اشاره دارد که چطور عشق او مانند جوی خونی است که از درد و رنج عاشقان سیراب میشود. همچنین، شاعر به ظلم و ناعدالتی اشاره میکند که بر روی دل مظلومان و بیگناهان است. در نهایت، او این احساسات پیچیده را با تصاویری از زیبایی و غم در هم میآمیزد و بر دشواریهای عشق و راههای بسته اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساساتی میپردازد که از ناپسند بودن یا ناسازگاری یک چیز در کنار چیز دیگری ناشی میشود. شاعر به وضوح میگوید که خار (نشانهای از زشتی یا ناپسندی) نمیتواند بوی خوش گل را که به لباس تو (سمبل زیبایی و لطافت) میچسبد، تحمل کند. او در ادامه به سختی و درماندگی خود در برابر وضعیت نامناسب اشاره میکند، و این احساس را به نوعی درخواست و التماس تعبیر میکند. به طور کلی، این کلمات نشاندهنده تضادی عمیق بین زیبایی و زشتی، توانایی و ناتوانی است.
هوش مصنوعی: نور خورشید در آینه خودش را فاش میکند؛ پس چگونه ممکن است دل روشن تو زمانی که چیزی در پنهان داریم، از نگاهها دور بماند؟
هوش مصنوعی: دامنت به قدری از اشک و خون عاشقان سیراب است که اگر دست در دامنت بزنم، جوی خونی به راه میافتد.
هوش مصنوعی: آه و ناله مظلومان چه تأثیری بر تو دارد، ای ظالم؟ چرا که زیر لباسات زرهای از دلهای سنگی نهفته است.
هوش مصنوعی: به قدری captivated و جذاب شدهام که از زیبایی ظاهری تو، ای یوسف دیدار، به قدری غرق شدهام که دیگر بوی پیراهن تو از دلم بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند با دوری ناز و لطافت تو، مانند پرتو خورشید از روزنه تو برگردد و بازتابی داشته باشد.
هوش مصنوعی: فقرایی که از تو کمک خواستهاند، به خاطر خودخواهیات نمیتوانند از تو چیزی بخواهند. مانند این است که دهان مور از دستان تو دور باشد، درحالیکه آنها نیاز دارند.
هوش مصنوعی: بوسیدن زلف معشوقه، آنقدر دلانگیز و زیباست که انگار دست به هنر و زیبایی زده است. اما این کار به خاطر بیگناهی افرادی که قربانی عشق و خیانت شدهاند، سنگینی خاصی دارد و احساس گناه را بر دوش میآورد.
هوش مصنوعی: کنترل و تسخیر قدرت و زیبایی خیرهکننده و ماندگار کار آسانی نیست. حالا تصور کن که با یک جادو یا فریب بتوانی از رفتن و دور شدن کسی جلوگیری کنی، آیا این ممکن است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.