از گداز جسم، جان پاک گوهر شد سفید
آخر از خاکستر خود روی اخگر شد سفید
ریزش باران کند روشن سحاب تیره را
از سرشک افشانی آخر دیده تر شد سفید
چشم شرم آلود هجران می کشد در عین وصل
دیده بادام در آغوش شکر شد سفید
شرمساری تیرگی از نامه ما می برد
از بهار خویش خواهد روی عنبر شد سفید
نامه ما را اگر می شست اشک معذرت
می توانستیم در صحرای محشر شد سفید
گریه من در میان گریه ها بی حاصل است
ورنه دامان صدف از اشک گوهر شد سفید
هیچ کس گوشی به فریاد سپند ما نکرد
گرچه از خاکستر ما روی مجمر شد سفید
ساقی ما گر به این تمکین سر خم وا کند
ز انتظار باده خواهد چشم ساغر شد سفید
روی او خورشید را در بوته مشرق گداخت
با کدامین روی خواهد صبح دیگر شد سفید؟
تیر نازش تا زآغوش کمان آمد برون
همچو ماه نو مرا پهلوی لاغر شد سفید
می کند افسرده خون گرم را سودای خام
در جوانی نافه را زان موی بر سر شد سفید
دیده بی پرده را مغز پریشان گشته ای است
هر کف پوچی کز این دریای اخضر شد سفید
دوری احباب می ریزد بهار رنگ را
تا تهی از باده شد مینا و ساغر شد سفید
گرمی هنگامه حرصش نشد یک موی کم
گرچه موی خواجه چون کافور یکسر شد سفید
ناز یوسف گر به این تمکین برآید از نقاب
دیده یعقوب خواهد بار دیگر شد سفید
تا میان نازک او جلوه گر شد در لباس
رشته نتواند دگر در عقد گوهر شد سفید
خانه دلگیر گردون جای شکر خندنیست
صبح را از خنده چون دندان مکرر شد سفید؟
گر کند واعظ چنین عمامه خود را بزرگ
خواهد از برف ریا محراب و منبر شد سفید
چون توانم رفت نزدیکش، که از یک تیر راه
نامه ام نتواند از بال کبوتر شد سفید
تا زبان دانان عالم را سر گوشی گرفت
در صدف صائب گهر را دیده تر شد سفید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالات و احساسات عاشقانه و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر از تحولات درونی خود و زیباییهای طبیعت میگوید که در آنها رنگ سفید نماد پاکی و روشنی است. در این مسیر، از جدایی و هجران سخن میگوید و حالات عاطفی خود را در مواجهه با این مشکلات تجسم میکند. او به زیباییهای عشق و شرمساری ناشی از فقدان جانب هممحبتش اشاره میکند و به اشک و غمهایش میپردازد. در نهایت، شاعر به انتظاری بیپاسخ و محنتهایی که از جدایی کشیده است و همچنین به یاس و امیدهایش اشاره میکند. زیبایی و تلخی زندگی از لابلای اشعارش به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: از سوختن و ذوب شدن جسم، روح خالص به وجود آمده و در نهایت از خاکستر خود به مانند جانی تازه و سفید و درخشان برخاسته است.
هوش مصنوعی: باران به خاطر اشکهایی که از چشم میریزد، ابرهای تیره را روشن میکند و در نهایت، چشم دوباره تر و شفاف میشود.
هوش مصنوعی: چشمی که به خاطر جدایی شرمنده است، در حالی که در آغوش محبوبش قرار دارد، مانند دانهی بادام در آغوش شکر، رنگی سفید و زیبا دارد.
هوش مصنوعی: تاریکیهای زندگی ما باعث خجالت ماست، اما اگر بهار وجودمان به روشنایی برسد، مثل عطر و زیبایی عنبر سفید خواهیم شد.
هوش مصنوعی: اگر نامه ما را اشکهای معذرت شستشو میکرد، میتوانستیم در روز قیامت به دلیل آن، پاک و بیگناه شویم.
هوش مصنوعی: گریهام در میان دیگر گریهها بیفایده است، وگرنه دامن صدف از اشک به زیبایی گوهر تبدیل میشد.
هوش مصنوعی: هیچکس به درد و رنج ما توجه نکرد، هرچند که تغییرات ما آنقدر بارز بود که از خاکسترمان چیزی تازه و روشن پدید آمد.
هوش مصنوعی: اگر ساقی ما در این حال و احوال به خود اجازه دهد که سرش را خم کند و بادهای به ما بدهد، چشمهای ساغر (جام شراب) به شوق و انتظار بادهای تازه روشن و سفید خواهد شد.
هوش مصنوعی: چهره او همچون خورشید در سمت شرق میدرخشد؛ با چه چهرهای صبح دیگری خواهد آمد که سپید شود؟
هوش مصنوعی: تیر محبت او همچون ماه نو از آغوش کمان بیرون آمد و قلب من را پر کرده، در حالی که من لاغر و سفید شدهام.
هوش مصنوعی: در جوانی، آرزوهای ناپخته و خام انسان میتواند او را به اندوه و افسردگی کشاند، به طوری که حتی رنگ موی او نیز به خاطر فشارهای زندگی، زودتر از موعد تبدیل به سفیدی میشود.
هوش مصنوعی: چشمی که بدون حجاب و پرده به دنیا نگاه میکند، مغز و فکرش به هم ریخته و آشفته شده است. هر ذره بیارزشی که از این دریاچه سبز بیرون میآید، به رنگ سفید در میآید.
هوش مصنوعی: غیبت دوستان باعث میشود که زیباییهای زندگی کمرنگ شود، تا جایی که مینا و لیوان، خالی از میگردند و تنها به رنگ سفیدی درمیآیند.
هوش مصنوعی: حرص و طمع او هیچ تاثیری بر رنگ مویش نگذاشت و حتی با اینکه موی او به خاطر سن و سالش کاملاً سفید شده، این حرص او را از حالت تعادل خارج نکرد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی یوسف به این حد از خود نمایی برسد، چشمان یعقوب بار دیگر سفید خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی او در دل نازکیاش نمایان شد، دیگر در بند و زنجیر نمیتواند بماند و به بلورین روشنی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: فضای دلگیر دنیا جایی برای شادی و شکرگزاری نیست. صبح که میرسد، چنان لبخندی بر لبان زندگی مینشیند که مانند دندانی درخشان و سفید به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر واعظ بهگونهای رفتار کند که خود را بزرگ جلوه دهد، باید بداند که بر اثر تظاهر و ریا، مقامهایش همچون محراب و منبر، به سفیدی برف درمیآید.
هوش مصنوعی: وقتی نمیتوانم به او نزدیک شوم، چطور میتوانم نامهام را با سرعت کبوتر به او برسانم؟
هوش مصنوعی: زبانآوران و دانشمندان، به آرامی و به دقت، نکات ریز و پنهان را در دل خود جای میدهند. در این میان، گوهرهایی از علم و دانایی به دست میآورند که با گذشت زمان، مانند مروارید در صدف، ارزش و خلوص بیشتری پیدا میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.