غزل شمارهٔ ۲۶۰۱
گوشه گیران کامیاب از عالم بالا شوند
فکرها در گوشه گیری آسمان پیما شوند
توتیای چشم روزنها بود نور چراغ
دل چو روشن گشت اعضا سر بسر بینا شوند
قطره ما چون صدف روزی که بگشاید دهن
تا چه دریاها درین یک قطره ناپیدا شوند
صاف کن آیینه دل را درین بستانسرا
تا سراسر برگها چون طوطیان گویا شوند
محو شد در روی او هر چشم بینایی که بود
اختران در پرتو خورشید ناپیدا شوند
در میان این گهرها رنگ سنگ تفرقه است
چون به بیرنگی رسند این گوهران یکتا شوند
شد پریشان مغز ما از فکر، صائب کو جنون؟
تا چو دستار این بلاها از سر ما واشوند
سالها اهل سخن باید که خون دل خورند
تا چو صائب آشنای طرز مولانا شوند
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
احمدی فقیه نوشته:
سلام و درود
سالها اهل سخن باید که خون دل خورند
تا چو صائب آشنای طرز مولانا شوند
👆⚐