یک دل هزار زخم نمایان نداشته است
یک گل زمین هزار خیابان نداشته است
کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
ابر سفید این همه باران نداشته است
جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است
بر عندلیب زمزمه عشق تهمت است
عاشق دماغ سیر گلستان نداشته است
خود را چنان که هست تماشا نکرده است
هر دلبری که عاشق حیران نداشته است
خوان سپهر و سفره خاک و بساط دهر
پیش از ظهور عشق نمکدان نداشته است
خواهی شوی عزیز، ز چاه وطن برآی
یوسف بهای آب به کنعان نداشته است
صد جان بهای بوسه طلب می کنی ز خلق
دیگر مگر کسی لب خندان نداشته است؟
صائب اگر چه قلزم عشق آرمیده نیست
در هیچ عهد این همه طوفان نداشته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دردها و زخمهای عاطفی میپردازد و نشان میدهد که عشق و وابستگی چقدر میتواند پیچیده و آسیبزا باشد. شاعر به کنعان اشاره میکند که نماد زیبایی و Nirvana است، اما این زیبایی و خوشبختی به بهای سختیها و رنجها بدست میآید. او همچنین به تنهایی و عدم وجود عشق واقعی در زندگی دیگران اشاره میکند و به طوفانهای عاطفی که در عشق ایجاد میشود، میپردازد. در پایان، به دشواریهای راه رسیدن به عشق و درک آن اشاره میکند و بیان میکند که برای رسیدن به عشق حقیقی، انسان باید بهای سنگینی بپردازد.
هوش مصنوعی: دل شکستهای که دردهایش را به نمایش نمیگذارد، مثل گلی است که در دنیای وسیع خود، هرگز در خیابانها و مسیرهای زیادی دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: کنعان به خاطر اشکهای یعقوب و گریههای او ویران و خراب شده است. این ابر سفید که در آسمان وجود دارد، اصلاً چنین بارانی نداشته و نمیتواند به اندازهی اشک و غم یعقوب، تأثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: تنها چهره اوست که در عرق شرم غوطهور شده و هیچ گلی به اندازه او محافظ و نگهبان ندارد.
هوش مصنوعی: عشق برای پرندهای چون بلبل تنها یک شایعه و افسانه است، چراکه عاشق واقعی نمیتواند در باغ گلها زندگی کند و از زیباییهای آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق دچار حیرت و گیجی نشده، هرگز خود را به طور واقعی و صحیح نمیبیند.
هوش مصنوعی: پیش از ظهور عشق، نه سفره آسمان و نه زمین و نه زندگی هیچ یک چیزی برای ارائه نداشتند، مانند نمکدانی که محتویاتش خالی باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی به احترام و عظمت برسی، باید از زادگاه خود فاصله بگیری؛ یوسف نیز برای رسیدن به قدر و مرتبهاش، به سرزمین کنعان نرفته بود.
هوش مصنوعی: تو از دیگران میخواهی که برای یک بوسه، جانشان را بدهند، اما آیا هیچکس را پیدا نمیکنی که لبخند نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: صائب، اگرچه دریاهای عشق آرام گرفتهاند، اما هیچ زمانی به اندازهی حالا طوفان و ناامنی وجود نداشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردون مروتی به فقیران نداشته است
این تیره کاسه، طاقت مهمان نداشته است
شوری که در محیط دلم موج می زند
نوح نبی ندیده و طوفان نداشته است
بوی گلاب شرم نمی آید از خویش
[...]
این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.