طومار زلف شرح پریشانی من است
آیینه فرد دفتر حیرانی من است
موجی که نوح را به کمند خطر کشد
باد مراد کشتی طوفانی من است
مو از سرم چو دود ز آتش هوا گرفت
مجنون کجا به بی سر و سامانی من است؟
بهر خلاص، ناز شفاعت نمی کشد
آن یوسف غیور که زندانی من است
از صحبت غبار بهم رو نمی کشد
آیینه داغ صافی پیشانی من است
عریان شدم ز پیرهن سایه و هنوز
عشق غیور در پی عریانی من است
صائب چگونه دست ز دامن بدارمش؟
سودای عشق، همسفر جانی من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طغرا در آخر غزل آورد مطلعی
کاین گوشوار طرز سخندانی من است
معمار عشق، زنده به ویرانی من است
غم، تازه رو ز دیدن پیشانی من است
جمعیت جهان ز پریشانی من است
تعمیر این خرابه ز ویرانی من است
هوش از سرم نظاره روی تو برده است
آیینه داغ منصب حیرانی من است
منت دگر ز چاک گریبان نمی کشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.