دندان نماند و حرف طرازی همان بجاست
برچیده گشت مهره و بازی همان بجاست
روز قیامت و شب هجران به سر رسید
وین راه را چو زلف درازی همان بجاست
سودی نداد سلسله پردازی جنون
کز نقش پای، سلسله سازی همان بجاست
صد بار اگر چو ماه، مرا چرخ بشکند
خورشید را شکسته نوازی همان بجاست
هر چند سوخت عشق حقیقی دل مرا
دلبستگی به عشق مجازی همان بجاست
در ابر خط نهفته نشد آفتاب تو
روی ترا نظاره گدازی همان بجاست
هر چند حسن را ز ستم توبه داد خط
در چشم یار عربده سازی همان بجاست
آلوده شد ز لوث ریا دامن زمین
پاکی خرقه های نمازی همان بجاست
صائب چو شانه گرچه مرا دست خشک شد
با زلف یار دست درازی همان بجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.