ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت
چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت
خبر ز عشق ندارد دل فسرده من
وگرنه آتش سوزنده زیر پا می داشت
هزار قافله هر دم ز خود سفر می کرد
اگر ز خویش سفرکرده نقش پا می داشت
به گرد چشم تو خواب غرور کی می گشت؟
شکست شیشه دلها اگر صدا می داشت
کجاست صائب آتش نفس، که وقت مرا
همیشه خوش به سخنهای آشنا می داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و ناامیدی دل عاشقانهایست که با وجود نالهها و غمها، هنوز هم حس عشق و زیبایی را در وجود خود حفظ کرده است. شاعر میگوید که اگر دلش از عشق باخبر بود، دردش بیشتر میشد و اگر تجربههای گذشتهاش را درک کرده بود، به سفر میرفت. همچنین، او به یاد چشمان معشوق خود میافتد و آرزو میکند صایب، یعنی کسی که نفس و سخن خوشی دارد، در کنار او بود تا همیشه از عشق و آشنایی لذت ببرد.
هوش مصنوعی: اگر دل بیبرگ ما ناله کند، صدای آن مانند صدای غنچهای است که از گره خود باز میشود و نوید گشایش و زیبایی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: دل غمگین و افسرده من از عشق خبری ندارد، وگرنه زیر پایم شعلههای سوزان آتش را حس میکردم.
هوش مصنوعی: اگر هر روز هزاران گروه از مردم از خود جدا میشدند و به سفر میرفتند، تنها اگر ردپایی از خود به جا میگذاشتند، قابل شناسایی بودند.
هوش مصنوعی: به دور چشم تو خواب خودخواهی هیچگاه نمیچرخید. اگر دلها میشکستند، صدای آن هم خیلی نمیتوانست به گوش برسد.
هوش مصنوعی: کجاست آن شعله و شوقی که همیشه مرا شاد و خوشحال میکرد و در دل به یاد صحبتهای آشنا میانداخت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.