ز چاک سینه خود هر که قبله گاهش نیست
به هیچ وجه به درگاه قرب راهش نیست
ز آه سرد بود بادبان کشتی دل
به هیچ جا نرسد هر دلی که آهش نیست
غرض ز وسعت میدان لامکان، شان است
وگرنه غیر دل تنگ جلوه گاهش نیست
حضور خاطر دیوانه مشربان وحشی است
من و سراسر دشتی که یک گیاهش نیست
ز انفعال رسیدم به این بارگاه قبول
خوش آن گنه که به جز شرم عذر خواهش نیست
حنای عقده گشایی به ناخنی بسته است
که غیر سینه مجروح دستگاهش نیست
به روی بستر گل خواب می کند مرغی
که شب به غیر پر و بال خود پناهش نیست
منم که خانه به دوش توکلم ورنه
کدام قطره که در بحر، خانه خواهش نیست؟
اگر چه گل دگری می زند به دستارش
چه فتنه هاست که در نرگس سیاهش نیست
ز هر دلی که سفر می کند غبار ملال
به غیر سینه صائب قرارگاهش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.