نه خط ز خال لب یار سر برآورده است
که در هوای شکر، مور پر برآورده است
میان شبنم و گل، پرده حجاب شده است
ترا کسی که ز اهل نظر برآورده است
سبک عنانی زلف از تپیدن دلهاست
ز بیقراری ما، دام پر برآورده است
زخنده اش جگر خاک شکرستان است
لبی که مور مرا از شکر برآورده است
تو شیشه جان غم خود خور که عشق سنگین دل
مرا چو کبک به کوه و کمر برآورده است
به خون باده گلرنگ تشنه زان شده ام
که از حریم توام بیخبر برآورده است
به لامکان حقیقت کجا رسد زاهد؟
که زهد بر رخش از قبله، در برآورده است
مشو ز لاله سیراب و داغ او غافل
که لیلیی ز سیه خانه سر برآورده است
همای عشق که افلاک سایه پرور اوست
در آشیانه ما بال و پر برآورده است
مگر به فکر لب او فتاده ای صائب؟
که ناله های تو رنگ دگر برآورده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است
به جرم سرکشی از تیر پر برآورده است
دلم چو برگ خزان دیده باز می لرزد
که آه سرد دگر از جگر برآورده است؟
تو چون ز خویش توانی برآمد ای زاهد؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.