گنجور

 
صائب تبریزی

اگر چه زلف ترا دل ز کفر تاریک است

ز خط، لب تو گناهی به توبه نزدیک است

ز قرب سیمبران با نگاه دور بساز

که رشته را ز گهر بهره رنج باریک است

ز خود برآمدگان زود می رسند به کام

به بوی پیرهن این راه دور نزدیک است

ز نقش پای تو چون مهر خیره گردد چشم

فسانه ای است که پای چراغ تاریک است

نماز شام شود ساقط از سحرخیزان

شب وصال تو از بس به صبح نزدیک است!

اگر به فکر میانش فتاده ای صائب

مپوش چشم چو سوزن که راه باریک است

 
 
 
سلمان ساوجی

شب فراق، چو زلفت اگر چه تاریک است

امیدوارم از آن رو، که صبح، نزدیک است

به خفتگان، خبری می‌دهد، خروش خروس

ز هاتف دگرست، آن خطاب نزدیک است

صبا، سلاسل دیوانگان عشق تو را

[...]

ابوالحسن فراهانی

ز یار شکوه عاشق به کفر نزدیک است

بدی که صاحب روی نکو کند نیک است

دلم در آن خم زلفست گرچه خود دورم

چه غم ز دوری راهست دل چو نزدیک است

همای روح سعادت به دام ما افتد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه