گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست

جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست

غافلان اندیشه از سنگ ملامت می کنند

ورنه کبک مست را پروایی از کهسار نیست

پرده خواب است ظلمت روشنایی دیده را

چشم پوشیدن ز اوضاع جهان دشوار نیست

پیش ما کوتاه دستان کز هوس آزاده ایم

خار بی گل در صفا کم از گل بی خار نیست

سرمه سازد سنگ را برق نگاه احتیاط

پیش عاقل سنگلاخ دهر ناهموار نیست

غفلت ما بی شعوران را نمی باید سبب

پای خواب آلود را افسانه ای در کار نیست

سیم و زر چون آب شد، از بوته پاک آید برون

با خجالت جرم را حاجت به استغفار نیست

بیستون در پنجه فرهاد شد چون موم نرم

عاشقان را احتیاج زر دست افشار نیست

در ته پیراهن آیینه شکر می خورند

طوطیان را گر به ظاهر نسبت زنگار نیست

چون فلاخن هر که نگشاید بغل از شوق سنگ

پیش این کودک مزاجان قابل آزار نیست

بر سمندر شعله جانسوز آب زندگی است

عشق چون باشد، در آتش زندگی دشوار نیست

می گریزند از خیال یار وحشت پیشگان

بوی گل را در حریم بی دماغان بار نیست

غافلند از مرگ، مردم، ورنه در روی زمین

کیست کز تن آفتابش بر لب دیوار نیست؟

خورد عالم را و بندد بر شکم سنگ مزار

سیر چشمی در بساط خاک مردمخوار نیست

آنچه باید کم نمی گردد، که در ایام دی

نخل ها بی برگ گردد سایه چون در کار نیست

ذوق طفلی در نمی یابند تمکین پیشگان

هر کجا دیوانه ای در کوچه و بازار نیست

از دل مجروح صائب شور عالم را بپرس

بی نمک داند جهان را هر دلی کافگار نیست

 
 
 
فرخی سیستانی

اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست

جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست

تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او

اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست

از پی نام بلند و از پی جاه عریض

[...]

ناصرخسرو

جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست

زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست

بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد

این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست

مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش

[...]

خواجه عبدالله انصاری

روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست

کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست

از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند

پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست

قطران تبریزی

روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست

روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست

نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست

نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست

در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

ذوالجلال‌ است آن‌ که در وصف جلالش بار نیست

هرچه خواهد آن‌ کند کاری برو دشوار نیست

ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست

ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست

آن خداوندی‌ که هست او بی‌نیاز از بندگان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه