سر گران از دل گذشتن، صید را خواباندن است
دانه صیاد اینجا آستین افشاندن است
نیست ممکن سر برآوردن به سعی از کار عشق
ساحل این بحر خونین دست بر هم ماندن است
زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر
با سمند برق جولان، اسب چوبین راندن است
گوشه گیری نقد می سازد بهشت نسیه را
سر به جیب خود کشیدن، گل به جیب افشاندن است
می کند اشک ندامت خواب غفلت را علاج
گریه کردن، بر رخ مدهوش آب افشاندن است
غم چه سازد با دل خوش مشرب دیوانگان؟
سنگ بر دریا زدن، بازوی خود رنجاندن است
جز تماشا نیست از گل حاصل مرغ چمن
قسمت اطفال از مصحف ورق گرداندن است
دوربینی می کند نزدیک راه دور را
خودحسابی نامه فردای خود را خواندن است
از طبیبان بی سبب صائب مشو منت پذیر
هست اگر این درد را درمان، به خود درماندن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خنده رویی میهمان را گل به جیب افشاندن است
تنگ خلقی کفش پیش پای مهمان ماندن است
از صراط المستقیم شرع پوشیدن نظر
با دو چشم بسته تنها در بیابان ماندن است
بر زبان گستاخ راندن حرف نزدیکان حق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.