هر که شد با درد قانع از مداوا فارغ است
نرگس بیمار از ناز مسیحا فارغ است
طفل طبعان را دل از بهر تماشا می دود
خو به عزلت کرده از سیر و تماشا فارغ است
خارخار آرزو در سینه عشاق نیست
هر که واصل شد به مطلب، از تمنا فارغ است
نیست با خورشید تابان حاجت شمع و چراغ
هر که را دل روشن است، از چشم بینا فارغ است
سیرچشمی می کند دل را ز دنیا بی نیاز
گوهر قانع ز روی تلخ دریا فارغ است
نسبت عارف به خاک و مسند دولت یکی است
از تکلف آفتاب عالم آرا فارغ است
نیست از خواب پریشان چشم بسمل را خبر
محو عشق، از دیدن اوضاع دنیا فارغ است
عالم سرگشتگی دارالامان رهروست
گردباد از سنگ راه و خار صحرا فارغ است
ذوق کار عشق، دارد جنگ با آسودگی
کوهکن از اهتمام کارفرما فارغ است
سنگ بر دریا زدن، بازوی خود رنجاندن است
از غم عالم دل خوش مشرب ما فارغ است
ما به خود صائب ز نادانی بساطی چیده ایم
ورنه عشق از نیستی و هستی ما فارغ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره قناعت و بینیازی از دنیا و خواستههای مادی است. شاعر بیان میکند که وقتی کسی با درد و مشکلات زندگی مدارا کند، دیگر نیازی به درمان و مداوا ندارد. همچنین، او به زیبایی و دلنگرانیهایی که از عشق و خواستهها ناشی میشوند، اشاره میکند و میگوید که کسی که به حقیقت و مقصد خود دست یافته، از تمنا و آرزوها آزاد است. در مجموع، شعر تأکید میکند بر اینکه عشق و درک واقعی از زندگی، انسان را از زحمتها و غمهای دنیوی بینیاز میکند و او را به سمت آسودگی و آرامش هدایت مینماید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به درد و رنج خود راضی شود، دیگر نیازی به درمان ندارد. همچنین، نرگس بیمار از زیبایی مسیحا فارغ است و دیگر به آن توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: دل کودکانه مانند پرندهای که برای تماشای زیباییها میدود، شوق و اشتیاقی دارد. اما او از دنیا و دیدن دنیای بیرون دوری کرده و به تنهایی و انزوا روی آورده است و از جستجو و تماشا بینیاز شده است.
هوش مصنوعی: آرزوی بیپایان و دردناک در دل عاشقان وجود ندارد؛ کسی که به هدف خود رسیده باشد، دیگر از خواستن و آرزو کردن دلگیر نیست.
هوش مصنوعی: هیچ نیازی به شمع و چراغ در کنار خورشید درخشان نیست؛ زیرا کسی که دلش روشنی دارد، از بینایی ظاهری بینیاز است.
هوش مصنوعی: دل از دنیا بینیاز میشود وقتی که چشم به زیباییها و نعمتها میدوزد. گوهر وجود انسان از سختیها و تلخیهای زندگی رهایی پیدا میکند و به قناعت و رضایت میرسد.
هوش مصنوعی: عارف و فرد صاحب قدرت حکومتی هر دو در اصل به دور از تکلف و خودخواهی هستند. مانند آفتاب که بدون هر گونه سختی و زحمت به نورافشانی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: چشم کسی که به عشق زخمی شده، از خواب دلتنگیاش بیخبر است و به خاطر معشوقش، از تماشا کردن وضعیت دنیا غافل است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از سردرگمی و مشکلات است، اما در این میان، مسافرانی هستند که به آرامش و امنیت میرسند. این در حالی است که طوفانهای زیادی از موانع و سختیها عبور میکنند و به هیچ چیز اهمیتی نمیدهند.
هوش مصنوعی: شور و شوق عشق مانند مبارزهای است که در آن فردی که دل در گرو عشق دارد، تمام تلاش و همت خود را به کار میگیرد. در این میان، زحمتکش کوهکن که تحت فشار کارفرما نیست، میتواند با آرامش و بیدغدغه به کار خود ادامه دهد.
هوش مصنوعی: تلاش کردن و با چالشهای بزرگ روبهرو شدن، تنها باعث زحمت بیشتر برای خودمان میشود، در حالی که در دل ما از غم و مشکلات دنیا بیخبر و شاد هستیم.
هوش مصنوعی: ما از روی نادانی خود چیزهایی را فراهم کردهایم، در حالی که عشق هیچ ارتباطی با وجود و عدم ما ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.