زنفس او به لطافت همی رسند نفوس
ز عقل او متحیر همی شوند عقول
به گاه عزم دلیر و به گاه حزم حذور
گه غضب متانی، به گاه عفو عجول
مدار علم و عمل بر لطافتش مقصور
صلاح دولت و دین بر اشارتش موکول
زهی مناقب اسلاف تو کمال خطب
زهی محاسن اوصاف تو جمال فصول
سپاس و شکر تو برگردن زمان و زمین
نثار مدح تو در خاطر کبار و فحول
نه همت تو شناسد به بذل مال ملال
نه حشمت تو نماید ز راه عدل عدول
به لطف یک شرر است از ماثر تو، اثیر
به طبع یک اثر است از شمایل تو شمول
ز وصف ذات تو قاصر بود بنان و بیان
ز زخم کلک تو عاجز بود فصال و فصول
شرف ز علم تو یابد همی قلیل و کثیر
شرف ز علم تو گیرد همی فروع و اصول
زمین غم ندهد جز به دشمن تو نزل
قضای بد نکند جز به حاسد تو نزول
تو چرخ بذل و عطایی و اخترت منصف
تو بحر فضل و سخایی و گوهرت مبذول
چنین عطا که تو بخشی ز چرخ ناممکن
چنین سخا که تو ورزی ز بحر نامعطول
چو بی عطای تو باشد سخا بود مختل
چو بی ثنای تو ماند سخن شود معلول
ستایش تو چرا زاید از جبلت من
اگر نه در دل من شد هوای تو مجبول
نوازش چو منی نیست کار هر معطی
ستایش چو تویی نیست کار هر مجهول
چگونه وصف کمال و فضایل تو کنند
جماعتی که ندانند فاضل از مفضول
بقای ذکر بود لایق خداوندان
چو ذکر نیک نماند چه عرض ماند و طول
ز کاخ و باغ بدیع و زمال و ملک عزیز
چو روزگار برآمد چه حاصل و محصول
چو ختم عمر به تن راه یافت، ره یابد
بدین فنا و زوال و بدان رسوم و طلول
یکی به حال بزرگان پیشتر بنگر
ز پادشاه و وزیر و زقابل و مقبول
همی به شعر شناسد هر آنکه بشناسد
دخولشان ز خروج و خروجشان ز دخول
ز بهر ذکر همی گویم این چنین اشعار
چو ذکر ماند نخواهد، چه قایل و چه مقول
به شعر بد نتوان ذکر نیک حاصل کرد
ابی کعب عزیز است نی ابی سلول
همیشه تا که ز نصرت جدا بود خذلان
همیشه باش تو منصور و حاسدت مخذول
همیشه تا نبود عز چو ذل و نیک چو بد
عزیز باش و بد اندیش تو ذلیل و ذلول
ز روز عید تو را باد عیش ها حاصل
به ماه روزه تو را باد خیرها مقبول
مه مراد تو را ناسپرده پای محاق
گل بقای تو را ناببرده دست ذبول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به وصف برتریها و فضایل شخصیتی میپردازد. شاعر به لطافت زنفس او و تأثیر آن بر افکار و عقلها اشاره میکند و ویژگیهای او را برجسته میسازد. شخصیت مذکور به دلیر بودن در مواقعی خاص و متانت در زمانهای دیگر شناخته میشود و بسیاری از امور مربوط به دین و دولت به اشاره او وابسته است.
شاعر از او به عنوان منبع فخر و جمال یاد میکند و ستایشهای خود را به خاطر فضایل او به کار میبرد. وی تأکید میکند که وصف او سزاوار بزرگداشت و بقای نامش است، چرا که در زندگی، پادشاهی و بزرگی، آنچه باقی ماندنی است، نام نیک خواهد بود. شاعر بر این نکته نیز تأکید دارد که عزت و شرافت تنها در سایهی نیکیها و اعمال شایسته به دست میآید و در نهایت، او را به روز عید و لذتهای آینده دعا میکند.
هوش مصنوعی: نفس او به قدری لطیف و نرم است که روحها به آن جذب میشوند و عقلها در برابر اندیشههای او حیران و گیج میمانند.
هوش مصنوعی: در مواقعی که باید تصمیمات شجاعانه بگیری، با احتیاط و آرامش عمل کن. وقتی خشمگین هستی، متانت خود را حفظ کن و در زمان بخشش، شتابزده نباش.
هوش مصنوعی: علم و عمل به لطافت و ظرافت خاصی وابسته است و به همین ترتیب، اصلاح امور کشور و دین به نشانهها و راهنماییهای دقیق مربوط میشود.
هوش مصنوعی: بسیار عالی هستند ویژگیها و فضایل نیاکان تو و دستاوردهای شگفتانگیز آنان. همچنین زیبایی و جذابیت خصوصیات تو در فصول مختلف، تأثیرگذار و دلنشین است.
هوش مصنوعی: شکر و سپاس تو بر دوش زمان و زمین قرار دارد و ستایش تو در ذهن بزرگان و صاحبنظران باقی مانده است.
هوش مصنوعی: نه اراده و تلاش تو به خاطر دادن مال دلسرد میشود و نه اعتبار و عظمت تو باعث میشود از مسیر عدالت منحرف شوی.
هوش مصنوعی: به لطف یک شعله از ویژگیهای تو، تأثیر در طبیعت از شکل و شمایل تو است که شامل همه چیز میشود.
هوش مصنوعی: توانایی قلم و بیان در توصیف ذات تو ناکافی است و حتی زخمهایی که با قلم بر جا میماند، نتوانستهاند به خوبی جنبهها و فصول وجود تو را به تصویر بکشند.
هوش مصنوعی: علم تو باعث میشود که همه افراد، چه در تعداد کم و چه در تعداد زیاد، به شرافت و پایگاه عالی دست یابند. همچنین، این علم است که اصول و جزئیات را به خوبی شکل میدهد و به آنها ارزش میبخشد.
هوش مصنوعی: زمین به غیر از دشمن تو نسبت به کسی غم نمیورزد و قضا و قدر بد فقط بر سر حسود تو نازل میشود.
هوش مصنوعی: تو بهشتی از بخشش و عطا هستی و ستارهات عادلانه میدرخشد. تو دریايی از فضل و سخاوتی و گوهر وجودت را به دیگران میدهی.
هوش مصنوعی: عطا و بخشش تو همچون نعمتهایی است که از آسمان نمیتوان انتظار داشت، و سخاوت تو به قدری بیحد و اندازه است که حتی از دریا نیز نمیتوان آن را جز در موارد نادر تصور کرد.
هوش مصنوعی: اگر بخشش تو نباشد، بخشندگی ارزش خود را از دست میدهد. و وقتی که سخن از تو و در ستایش تو نباشد، گفتار بیمعنا و ناقص میگردد.
هوش مصنوعی: چرا باید از ذات من ستایش تو برخیزد، اگر در دل من عشق تو شکل نگرفته باشد؟
هوش مصنوعی: نوازش و محبت مانند من تنها از کسی برمیآید که قابلیت و دل بزرگ داشته باشد و ستایش و تمجید مانند تو تنها از کسی که شناخته شده و جالب توجه است، انجام میشود.
هوش مصنوعی: چطور میتوانند ویژگیها و کمالات تو را توصیف کنند گروهی که نتوانند تفاوت میان فرد برجسته و فرد عادی را تشخیص دهند.
هوش مصنوعی: وجود و ماندگاری ذکرها تنها شایسته خداوندان است. اگر ذکری نیکو باقی نماند، دیگر چه چیزی برای بیان و طول دوستی باقی میماند؟
هوش مصنوعی: از کاخ و باغهای زیبا و از ثروت و قدرتی که داشتم، وقتی زمان میگذرد، چه فایده و دستاوردی باقی میماند؟
هوش مصنوعی: زمانی که عمر به اتمام میرسد، انسان به ناچار به سمت فنا و نابودی میرود و به قالبهای روزمره و عادات زندگی وارد میشود.
هوش مصنوعی: بهتر است به حال بزرگانی که از پادشاه و وزیر و افرادی که مورد توجه و پذیرش قرار گرفتهاند، بیشتر نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: هرکسی که به شعر و ادبیات آشنا باشد، میتواند به راحتی تفاوت ورود و خروج را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: برای یادآوری و بیان حقایق، اینگونه اشعار را میسرایم. چون اگر یاد نباشد، نه قائل (گفتهام) و نه مقول (موضوعی) باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در شعر بد نمیتوان از آن نیکویی یاد کرد و به دوستی به یاد ابی کعب، اشاره میشود نه ابی سلول.
هوش مصنوعی: اگر همیشه از یاری و حمایت دور باشی، هرگز به موفقیت نمیرسی. بنابراین همیشه تلاش کن که پیروزیات را حفظ کنی و حسادت دیگران تو را دلسرد نکند.
هوش مصنوعی: هرگاه عزتی نباشد، ناگزیر باید ذلت را تحمل کنی. باید نیکویی را بر بدی ترجیح دهی و حتی در شرایط بد، خودت را باارزش و محترم نگهداری؛ در غیر این صورت، در برابر طعنهها و بیاحترامیها ذلیل میشوی.
هوش مصنوعی: در روز عید، برای تو آرزوی شادی و خوشی دارم و در ماه رمضان، امید دارم که نیکیهایت مورد قبول واقع شود.
هوش مصنوعی: ماه مورد نظر تو، بیآنکه بهسختی فرا رسد، امید تو را از بین نمیبرد و در سایه خود، به زوال و نابودی نمیکشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عزیز کرد مرا باز در محل قبول
ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول
چنان شنید ز من شعر، کاحمد مختار
شنید وحی ز روحالامین به وقت نزول
چو در ستایش او لفظ من مکرر شد
[...]
همیشه روز تو چون عید و روزه ات مقبول
دلت بطاعت و دستت بمکرمت مشغول
نه وعده و نه پیام و نه نامه و نه رسول
بدین دلیل نباشد مرا امید قبول
امید وصل تو دارم همی و حاصل نیست
زفرقت تو امید مرا امید حصول
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت
[...]
نشسته ام به خیالی که می پزم مشغول
سری ز عقل نفور و دلی ز خلق ملول
در اوفتاده به گردابِ فکر و قلزمِ عشق
که نه نهایتِ عرضش بود نه غایتِ طول
ولایتی که به دیوانگانِ عشق دهند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.