بخش ۴ - ابوالقاسم فندرسکی قُدِّسَ سِرُّهُ
اسم شریف آن جناب میرابوالقاسم و فندرسک قریهای است مِنْاعمال استراباد. وی وحید عصر و فرید عهد خود بوده، بلکه در هیچ عهدی در مراتب علمی خاصه در حکمت الهی به پایه و مایهٔ ایشان هیچ یک از حکما نرسیده. جامع معقول و منقول و فروع و اصول بود وبا وجود فضل و کمال اغلب اوقات مجالس و موانس فقرا و اهل حال بود و از مصاحبت و معاشرت اهل جاه و جلال احتراز میفرمودو بیشتر لباس فرومایه و پشمینه میپوشید و به تحلیه و تصفیهٔ نفس نفیس خویش میکوشید. همواره از مجالست اعزّه و اعیان مجانب و با اجامره و اوباش مصاحب بود. این معنی را به سمع شاه عباس صفوی رسانیدند. روزی در اثنای صحبت، شاه به میر گفت که شنیدهام بعضی از طلبهٔ علوم در سلک اوباش حاضر و به مزخرفات ایشان ناظر میشوند. جناب میر، مطلب را دریافته، گفت: من هر روزه در کنار معرکهها حاضرم. کسی را از طلاب در آنجا نمیبینم. شاه شرمسار شده، دم در کشید، مدّتی به سفر هندوستان رفت و در آن بلاد به اندک چیزی ملازمت میکرد. چون سرّ حالش فاش گردیده راه بلد دیگر میپیمود. غرض، آن جناب حکیمی بزرگوار و فاضلی والاتبار بود و کمال تجرد را داشت. در دبستان آمده که بدو گفتند که چرا به حج نمیروی؟ گفت: در آنجا باید به دست خود گوسفندی کشت و مرا دشوار است که جانداری بی جان کنم. کرامات و مقامات آن جناب زیاده از حد تحریر است. مرقدش در اصفهان مشهور است:
مِنْقصایده قُدِّسَ سِرُّه
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی
صورتی در زیر دارد هرچه بر بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
این سخن را درنیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصرستی وگر بوعلی سینا ستی
جان اگر نه عارضستی زیر این چرخ کهن
این بدنها نیز دایم زنده و برپاستی
هرچه عارض باشد آن را جوهری باید نخست
عقل بر این دعوی ما شاهدی گویاستی
میتوانی گر زخورشید این صفتها کسب کرد
روشن است و بر همه تابان و خود تنهاستی
صورت عقلی که بی پایان و جاویدان بود
با همه هم بی همه مجموعه و یکتاستی
جان عالم خوانمش گر ربط جان داری به تن
در دل هر ذره هم پنهان و هم پیداستی
هفت ره بر آسمان از فوق ما فرمود حق
هفت در از سوی دنیا جانب عقباستی
میتوانی از ره آسان شدن بر آسمان
راست باش و راست رو کانجا نباشد کاستی
هرکه فانی شد به او یابد حیات جاودان
ور به خود افتاد کارش بی شک از موتاستی
این گهر در رمز دانایان پیشین سفتهاند
پی برد در رمزها هر کس که او داناستی
زین سخن بگذر که او مهجور اهل عالم است
راستی پیا کن و این راه رو گر راستی
هرچه بیرونست از ذاتش نیابد سودمند
خویش را او ساز اگر امروز وگر فرداستی
نیست حدی و نشانی کردگارپاک را
نی برون از ما و نی با ما و نی بی ماستی
قول زیبا نیست بی کردار نیکو سودمند
قول با کردارِ زیبا لایق و زیباستی
گفتن نیکو به نیکویی نه چون کردن بود
نام حلوا بر زبان بردن نه چون حلواستی
این جهان و آن جهان و بی جهان و با جهان
هم توان گفتن مر او را هم از آن بالاستی
عقل کشتی، آرزو گرداب و دانش بادبان
حق تعالی ساحل و عالم همه دریاستی
نفس را چون بندها بگسست یابد نام عقل
چون به بی بندی رسی بند دگر برجاستی
گفت دانا نفس ما را بعد ما حشر است و نشر
هر عمل کامروز کرد او را چرا فرداستی
گفت دانا نفس ما را بعد ما باشد وجود
در جزا و در عمل آزاد و بی همتاستی
نفس را نتوان ستود او را ستودن مشکلست
نفس بنده عاشق و معشوق آن مولاستی
گفت دانا نفس هم با جاه و هم بی جاه بود
گفت دانا نفس نی بی جاه نی با جاستی
گفت دانا نفس را آغاز و انجامی بود
گفت دانا نفس بی انجام و بی مبداستی
این سخنها گفت دانا و کسی از وهم خویش
در نیابد این سخنها کاین سخن معماستی
گفت دانا نفس را وصفی بیارم گفت هیچ
نه به شرط شیء باشد نه به شرط لاستی
بیتکی از بومعین آرم در استشهادِ وی
گرچه او در باب دیگر لایق اینجاستی
هر یکی بر دیگری دارد دلیل از گفتهای
در میان، بحث و نزاع و شورش و غوغاستی
کاش دانایان پیشین میبگفتندی تمام
تا خلاف ناتمامان از میان برخاستی
هر کسی چیزی همی گویدبه تیره رای خویش
تا گمان آید که او قسطای بن لوقاستی
خواهشی اندر جهان هر خواهشی را در پی است
خواستی باید که بعد از وی نباشد خواستی
٭٭٭
ندانم کز کجا آمد شد خلق است میدانم
که هردم از سرای این جهان این رفت و آن آمد
رباعی
کافر شدهام به دست پیغمبر عشق
جنت چه کنم جان من و آذر عشق
شرمندهٔ عشق روزگارم که شدم
درد دل روزگار و درد سر عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: میرابوالقاسم، حکیم برجستهای از قریه فندرسک در استراباد، معروف به علم و حکمت الهی است. او فردی متجرد و سادهزیست بود که بیشتر در کنار فقرا میزیست و از در کنار قدرتمندان دوری میکرد. به گفتهها، او در مجالس و محافل علمی شرکت میکرد و به انتقاد از علمای زمان خود میپرداخت. میرابوالقاسم به فلسفه و حکمت علاقه داشت و از احساس مسئولیت نسبت به جانداران پرهیز میکرد. او در خصوص حاجت به حج بیان کرده بود که نمیتواند جانداری را به قتل برساند. مقامات و کرامات او شهرت داشت و مرقدش در اصفهان معروف است. شعرهایی که به او نسبت داده شده، به عمق تفکر و بینش او در مورد عالم و نفس اشاره دارد و به فلسفه حیات و معانی عرفانی پرداخته است.
هوش مصنوعی: میرابوالقاسم، معروف به فندرسک، فردی بسیار دانشمند و با فضیلت از روستایی در ناحیه استراباد بود. او در علم و بهویژه در حکمت الهی سرآمد زمان خود به شمار میرفت و هیچکس به اندازه او در این زمینه دانش نداشت. این شخصیت علاوه بر تسلط بر معارف و علوم، همواره به همراه افراد بیپول و دردمند بود و از معاشرت با ثروتمندان و مقامات پرهیز میکرد. او به لباسهای ساده و پشمین علاقهداشت و به پاکسازی و تزکیه نفس خود اهمیت میداد. آنقدر در اینکه دوری از افراد مشهور و ثروتمند را انتخاب میکرد جدی بود که زمانی شاه عباس به او خبر داد که شنیده برخی دانشجویان علوم در جمع اوباش حاضر میشوند. او با ادبیاتی قوی پاسخ داد که هر روز در آن جمعها حاضر است اما کسی از طلاب را نمیبیند و در نتیجه شاه شرمنده شد. پس از آن، شاه به هند سفر کرد. میرابوالقاسم به خاطر ویژگیهای برجستهاش در حکمت و خلوص نیت، شخصیتی بسیار محترم و برجسته بود. او به سوالی درباره نرفتن به حج نیز پاسخ داد که کشتن یک میش برایش دشوار است. مقامها و کرامات او بسیار زیاد بودند و آرامگاهش در اصفهان مشهور است.
هوش مصنوعی: چرخ با این ستارههای زیبا و خوشمنظره، تصویری زیبا در زیر دارد که همه چیز را که بر فراز آن است، نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر صورت پایین با نردبان دانش به بالا برود، همانند اصل خود که یکتاست، خواهد بود.
هوش مصنوعی: این حرف را هیچکس نمیتواند بهسادگی درک کند، حتی اگر کسی به اندازه ابونصر یا بوعلی سینا دانشمند باشد.
هوش مصنوعی: اگر جان وجود نداشته باشد، زیر این آسمان کهن، این بدنها همواره زنده و سرپا خواهند بود.
هوش مصنوعی: برای هر چیزی که ظاهر میشود، باید بر آن یک حقیقتی وجود داشته باشد و نخستین نشانهاش عقل است که بر این ادعا گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: میتوانی مانند خورشید ویژگیهایی را به دست آوری که او روشن و تابان است، اما در نهایت هر کسی باید در درون خود به تنهایی با این ویژگیها کنار بیاید.
هوش مصنوعی: صورت عقلانی که نه پایان دارد و نه فانی، در عین حال با تمامی اشیاء به نوعی ارتباط دارد و در عین یکتایی، همه چیز را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر رابطهای میان جان و بدن وجود داشته باشد، میتوانم بگویم که جان عالم است. زیرا در دل هر ذرهی وجود، هم جنبهی پنهان و هم جنبهی آشکار آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: خداوند از بالا هفت راه را بر آسمان برای ما مشخص کرده است و همچنین هفت در را از دنیا به سوی آخرت نشان داده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به آسمان راحتتر برسی، باید با صداقت و راستگویی پیش بروی، چون در آنجا هیچ نقص و کمبود وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خودخواهی و دلبستگیهای دنیوی بگذرد و به عشق و معرفت حقیقی بپردازد، به زندگی ابدی و واقعی دست مییابد. اما اگر به خود مشغول بماند و در حسادتها و ناپختگیهای دنیوی غرق شود، به یقین به فلاکت و مرگ روحی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: این مروارید (دانش و حقیقت) را دانشمندان قدیم به دقت بررسی کردهاند و هر کسی که دانا باشد، به رازهای آن پی میبرد.
هوش مصنوعی: از این صحبت عبور کن، زیرا او از جامعه دور است. حقیقت را به پیش ببر و این مسیر را پیگیری کن، اگر واقعاً به راستگویی اعتقاد داری.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از ذات و ماهیت واقعی انسان جدا باشد، نمیتواند به او نفع برساند. کسی که به دنبال منفعت واقعی است، باید به درون خود و خواستههای واقعیاش توجه کند، چه امروز و چه فردا.
هوش مصنوعی: خدای پاک هیچ محدوده و نشانی ندارد. او نه از ما دور است و نه با ما نزدیک، و نه میتوان به آسانی او را درک کرد.
هوش مصنوعی: قول زیبا و دلنشین ارزش چندانی ندارد اگر با عمل نیکو همراه نباشد. در واقع، فقط وقتی قولها و رفتارهای نیکو با هم هماهنگ باشند، میتوانند واقعاً ارزشمند و شایسته باشند.
هوش مصنوعی: برای بیان خوبی و نیکی، کلام زیبا و شایسته لازم است، نه صرفاً گفتن آن. مانند اینکه برای اشاره به شیرینی حلوا، تنها گفتن نام آن کافی نیست، بلکه باید طعم و مزه واقعی آن را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیا و همچنین وجود و عدم، همه را میتوان درباره او گفت، زیرا او از همه چیز برتر است.
هوش مصنوعی: عقل مانند یک کشتی است که انسان را در زندگی هدایت میکند، آرزوها همانند گردابهایی هستند که میتوانند فرد را به سمت مشکلات بکشند. دانش به عنوان بادبانی عمل میکند که ما را به سمت حقیقت و موفقیت راهنمایی میکند. خداوند نیز به عنوان ساحل امنی محسوب میشود که در نهایت به آن میرسیم. در این میان، عالم و دنیا به مثابه دریا هستند که ما در آن شنا میکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی نفس از قید و بندها آزاد شود، عقل نیز نامش شناخته میشود، اما در حالت بیقیدی، بند دیگری در انتظار اوست.
هوش مصنوعی: آگاه گفت که نفس ما پس از مرگ برخواسته و هر عملی که امروز انجام دادهایم، برای فردا نتیجهاش مشخص خواهد شد.
هوش مصنوعی: دانای بزرگ گفته است که روح و نفس ما پس از مرگ ادامه دارد و در قیامت و بر اساس اعمالمان، آزاد و بیهمتا خواهد بود.
هوش مصنوعی: ستودن نفس دشوار است و نمیتوان آن را به خوبی توصیف کرد. نفس بندهای است که هم عاشق خداوند است و هم معشوق او.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اهمیت نفس و روح انسان اشاره میکند و میگوید که مقامات و جاه و مقام اجتماعی نمیتوانند هویت واقعی انسان را تعیین کنند. بلکه آنچه که مهم است، نفس انسان است که باید در هر شرایطی، اعم از داشتن جاه یا نداشتن آن، ارزشمند و باارزش باقی بماند.
هوش مصنوعی: فردی آگاه میگوید که نفس انسان دارای شروع و پایان مشخصی است، اما او همچنین هشدار میدهد که نفس در واقع بیپایان و بدون منبع است.
هوش مصنوعی: این گفتهها را فرد آگاهی بیان کرده و هیچکس نمیتواند به درستی این کلام را درک کند، زیرا این سخنان پر از رمز و راز هستند.
هوش مصنوعی: عالمی گفت که میخواهم ویژگیهای نفس را بیان کنم. اما او پاسخ داد که هیچ وصفی نمیتواند بهخوبی آن را توصیف کند، زیرا نه میتوان آن را به چیزی وابسته کرد و نه میتوان آن را بیالتی فرض کرد.
هوش مصنوعی: در این شعر به این نکته اشاره شده است که هرچند بومعین در موضوعات دیگری قابلیت و شایستگی دارد، اما ما برای استناد به سخنان او، به خوبی میتوانیم از این بیت استفاده کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی دلیلی برای مخالفت با دیگری دارد و به همین دلیل، میان آنها بحث و نزاع و شلوغی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش بزرگترهای دانا در گذشته به ما میگفتند تمام مسائل را بهطور کامل تا مشکلات و نادرستیها برطرف شود.
هوش مصنوعی: هر کس از نظر خود سخن میگوید و تلاش میکند تا دیگران فکر کنند او درست میگوید و حق را به او میدهند.
هوش مصنوعی: در دنیا هر آرزویی به دنبال خودش تبعاتی دارد، بنابراین هر آرزویی را که میخواهی، باید به این نکته توجه داشته باشی که بعد از آن نباید چیزی را خواست که با آن خواسته در تضاد باشد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور و از کجا مردم به وجود آمدهاند، اما میدانم که پیوسته از این دنیا یکی میرود و دیگری میآید.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، دچار کفر شدهام. چه کنم که جان من در آتش عشق میسوزد و از آن رنج میکشم؟
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که از زندگی و روزگار خود رنج ببرم و حالا به درد و مشکل بزرگی تبدیل شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.