گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

جامع بوده میان علوم ظاهریه و باطنیه. برادر کهتر شیخ ابوحامد محمد غزالی مشهور به حجّةالاسلام است. غزال قریه‌ای است از طوس. غرض، جناب شیخ از اکابر اهل علم و حال و از اعاظم محققین و مرید شیخ ابوبکر نساج طوسی می‌باشد و شیخ العارف عین القضات همدانی قدّس سرّه صاحب کتاب تمهیدات است. تربیت از آن جناب یافته است. کتاب سوانح العشاق را در غلبهٔ محبت، وی نوشته. آن رساله‌ای است نظماً و نثراً سخنان خوب و عبارات مرغوب دارد. در سنهٔ پانصد و بیست و هفت وفات یافت. مزارش در قزوین است. تیمّناً این ابیات از وی نوشته شد:

چون چتر سنجری رخ بختم سیاه باد

با فقر اگر بود هوس مُلک سنجرم

تا یافت جان من خبر از مُلک نیم شب

صد مُلک نیمروز به مویی نمی‌خرم

عریان، ملک بخشم، گویی که خامه‌ام

خاموش نکته گویم و گویی که دفترم

رباعیات

با عشق روان شد از عدم مرکب ما

روشن ز چراغ وصل دایم شب ما

زان می که حرام نیست درمذهب ما

تا روز اجل خشک نیابی لب ما

٭٭٭

از بس که دلم طریق عشقت سپرد

اشکم به من و تو بر همی رشک برد

بنگر که به دیده در همی چون گذرد

تا نگذارد که دیده در تو نگرد

٭٭٭

عشقی به کمال و دل ربایی به جمال

دل پر سخن و زبان ز گفتن شده لال

زین نادره‌تر کجا بود هرگز حال

من تشنه و پیش من روان آب زلال

٭٭٭

گر زلف تو سلسله است، دیوانه منم

ور عشق تو آتش است، پروانه منم

پیمان ترا به شرط پیمانه منم

با عشق تو خویش، از تو بیگانه منم

٭٭٭

تا با خودی ار چه همنشینی با من

ای بس دوری که از تو باشد تا من

در من نرسی تا نشوی یک با من

کاندر ره عشق با تو کنجی با من