گنجور

 
رهی معیری

یا عافیت از چشم فسون‌سازم ده

یا آن که زبان شکوه‌پردازم ده

یا درد و غمی که داده‌ای بازش گیر

یا جان و دلی که برده‌ای بازم ده

 
 
 
مولانا

یارب تو مرا به نفس طناز مده

با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش

من آن توام مرا به من باز مده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه