گنجور

 
رهی معیری

تا بر آمد صبح پیری پایم از رفتار ماند

کیست تا برگیرد و در سایه تاکم برد

ذره‌ام سودای وصل آفتابم در سر است

بال همت می‌گشایم تا بر افلاکم برد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode