امیر گنه:ای خرّم ویهارْ، چه کیشی؟
ای چونْ پَرِ تاوُوسْ به نگارْ، چه کیشی؟
ای آهوی میدون، تک سوارْ چه کیشی؟
هزارْ منْ پیونْ، ته جه به زارْ، چه کیشی؟
شنبهْ شکرْ لبْ، شیرینْ گفتار چه کیشی؟
پَریْصفتْ و حوری رُخسارْ، چه کیشی؟
قمر طلعت و یُوسف جمالْ، چه کیشی؟
کان نمک و دَمسْتی یار، چه کیشی؟
یکشنبه نسیمِ نوویهار، چه کیشی؟
یاسمین بدن، مشکین کلال، چه کیشی؟
آسایشِ دلِ اشکبار، چه کیشی؟
دَرْمُونِ دردِ عاشقِ زار، چه کیشی؟
دْشنبه نرگسْ رو هشته خال، چه کیشی؟
تو مُونگ و خورِ لَیل و نهار، چه کیشی؟
چون شَمسِ تابنده ته جمال، چه کیشی؟
یا ماه دْ هَفتُوئه سو آلْ، چه کیشی؟
سهشنبه سهی قامته یار، چه کیشی؟
سیو بکردی مه روزگارْ، چه کیشی؟
بکتمه شه ملک و دیار، چه کیشی؟
دِکتمِهْ تنه فکر و خیال، چه کیشی؟
چارشنبه، جانْ ره کمّه نثار، چه کیشی؟
جانْ بیتو نَشُونه مره کار، چه کیشی؟
منه نالشْ چونْ طِفلِ ویمار، چه کیشی؟
پروُونه صفتْ سوزمّه زار، چه کیشی؟
پنجشنبهی پروین و هلال، چه کیشی؟
یقینْ هَکردمهْ، این بسیارْ، چه کیشی؟
هزار منه سُونْ، میرنْ به زارْ، چه کیشی؟
غمْ نیه تنه یک موی خالْ، چه کیشی؟
این ره آرزو دارمه که یار، چه کیشی؟
هادمْ دْ خشْ ته چشمِ کنار، چه کیشی؟
امروزْ دَرِ حقّ نالمّه زار، چه کیشی؟
مراد ره هادنْ هَشْتُ و چهار، چه کیشی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید:ای بهار خرم، به چه کیشی؟ /ای به نقش و نگار چون پر تاووس به چه کیشی؟
آی آهوی تکسوار میدان (عشق)، به چه کیشی؟ /ای که هزار کس مانند من برای تو زار و نالانند، به چه کیشی؟
شنبه است،ای شکر لب شیرین گفتار به چه کیشی؟ /ای پریصفت و حوریرخسار، به چه کیشی؟
ای ماهچهره،ای یوسف جمال، به چه آیینی؟ /ای کان نمک وای یار پنهان از نظر، به چه آیینی؟
روز یکشنبه است، این نسیم نوبهاری، به چه آیینی؟ /ای یاسمین بدن وای مشکین کُلاله (کاکل) به چه آیینی؟
ای آسایش دل اشکبار من، به چه آیینی؟ / وای درمان درد عاشق زار، به چه آیینی؟
دوشنبه است،ای که تار زلف را روی چشم نرگسین هشتهای، به چه آیینی؟ /ای که تو ماه درخشان شبان و خورشید روزانهای، ای که جمال تو مانند خورشید تابان است، به چه آیینی؟ / و یا ایکه پیشانی تو مانند ماه چهارده شبه است، به چه آیینی؟
سهشنبه است،ای یار سهی بالا، به چه آیینی؟ /ای که روزگار مرا سیاه کردی، به چه آیینی؟
از ملک و دیار خود دور افتادهام، به چه آیینی؟ / به فکر و خیال تو فرو رفتهام، به چه آیینی؟
روز چهارشنبه است و جان را در راه تو نثار میکنم، به چه آیینی؟ / جان بیتو برایم کارآیی ندارد، به چه آیینی؟
نالهی من مانند کودک بیمار است، به چه آیینی؟ / پروانهوار، زار زار میسوزم، به چه آیینی؟
روز پنجشنبه است،ای ستارهی پروین،ای هلال ماه به چه آیینی؟ / بسیار به این مطلب باور کردم… به چه آیینی؟
هزار نفر چون من به زاری برای تو بمیرند، به چه آیینی؟ /ای که در برابر یک تار موی، تو را غمی نیست، به چه آیینی؟
این آرزو را دارم ای یار من که به چه آیینی؟ /بوسه به چشمانت زنم، به چه آیینی؟
امروز به درگاه حقّ به زاری مینالم، به چه آیینی؟ / که مراد مرا هشت و چهار (۱۲ امام) برآورده سازند، به چه آیینی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.