استا بیمه خینُو خرنْ با دِل تنگْ
ترسیمه تلاوَنگ بکنّه «تلاوَنگْ»
برُو منه خاکِ سَرْ، چیرهْ خُورِ رنگْ
نکنْ شه سَرِ می، نزنْ شه سینهْ سَنگْ
اُونطورْ هاکنْ وَنگْ، دشمنْ نشنوئه ته ونگ
تا اُونْ تنگهْ خاکِ دلهْ، دل نَوّهْ تنگْ
دَکتمه غریبی وُ دلْ مه بیّیه تنگْ
اُون داغ و فراقْ، حَسْرتْ بدامه شه چَنگْ
اَسْری که مه چشْ کَلْنهْ سوِنْ این رنگ
اُونْ وَرْ کَلْنهْ که وهْ نییه مه رَنگْ
تا اُو به دریویِ بنْ دَوُو یکی چنگ
حاشا کَسْ نَوا دُولتْ تنه اسبِ تنگْ
ته دُوسْتونْ به گیتی بَکَنّن کلّه ونگ
ته دشمنِ سَرْ دَچینمْ منْ هزار سَنگْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ایستاده بودم و با دل تنگ خود خون میخوردم / میترسیدم که خروس هنگام «بانگ خروس» را آواز دهد
ای خورشید چهره! بر سر گورم بیا / موی سر خود را مکن، سنگ بر سینه مزن!
چنان آوازم ده که دشمن بانگ تو را نشنود / تا در آن تنگنای گور، دل من تنگ نشود
در غربت افتادم و دل من تنگ شد / حسرتا که آن داغ فراق را از دست دادهام
اشکی که از دیدهام بدین رنگ (خونین) فرو میریزد / برای آن میریزد که او همرنگ و انیس من نشد
تا مشتی آب در ته دریا باقی بماند / هرگز (حاشا) که دولت کسی به تنگ اسب تو نرسد
دوستانت به گیتی گُلبانگ شادی سر دهند / و بر سر دشمنانت هزار سنگ بنهم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.