خُورْ کیهْ که بُو خوانچه کَشْ ته سرایی؟
چی حاجتْ چراغ و مُونگْ، به ته درگایی؟
مُونگْ ره اُونْطری داغْ به دیمْ هُونیایی
مُونگْ جُراَتْ ندارْنهْ هرگزْ روزْ درآیی
چی بَومْ خجیرهْ نوم و بیهمتایی
ته دیمهْ به رَنگِ گلِ باغْ نمایی
تختِ دولتْ ره، ته بَخْتْ دولتْ هدایی
هُمای تنه سٰایه، پَرهْ هوایی
ای یُوسفهْ چیرهْ، دوستِ سیمین لقایی
ای زُهرهْ جَبینْ، ماه و خورشیدْ ضیایی
ای سیمهْ تَنْ، نازکْ بَدنْ، دلرُبایی
سیمینْ ذَقنْ، عنبرْشکنْ، پیچ و تایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خورشید کیست که خوانچه کش سرای تو باشد؟ / آستانهی تو، به چراغ و ماه چه نیازی دارد؟
آنچنان به صورت ماه داغ نهادهای، / که ماه جرئت ندارد، هرگز در روز، آشکار شود
چه بگویم! نیکونام و بیهمتا هستی / چهرهی تو به رنگ گل باغ مینماید
تخت دولت را، بخت تو دولت بخشید / همای سایهی تو به آسمان پرواز میکند
ای یوسف چهره، تو دوست سیمینلقا هستی /ای زهرهجبین، تو نور ماه و خورشید هستی
ای سیمینتن و نازک بدن، تو دلرُبا هستی / وای سیمینزنخ، زلف عنبرشکن تو، پر پیچ و تاب است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.