اینه که مُونسْ و غَمگُسارهْ یارْمه
اینهْ چشّمهی اُو به تَنْ سازگارْمه
اینه که سیُو کردْ خُرّمْ روزگارْمه
اینه که بُناگُوشْ هُونیا ئه تارْمه
اینه که رَجْبِ مُونگَ وُ ده و چهارْمه
اینه دلْ رهْ زَنّه ناوُکْ بیشُمارْمه
اینه دستهی گُلْ به دَروُنه خارْمه
اینه که بَورْدهْ آروُم و صَبر وُ قرارْمه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این است که یار، مونس و غمگسار من است / این است چشمهی آبی که با بدن من سازگار است
این (یاری) است که روزگار خرّم مرا سیاه کرد / این است (یاری) که تار زلف را بر بناگوش نهاده است
این است ماه چهارده شبهی ماه رجب من / این است (یاری) که ناوک بیشمار به دلم میزند
این است دستهی گلی که به اندرونهام خار میزند / و این است که آرام و صبر و قرار از من ربوده است
برگردان به نظم
این بود آن نگار من، مونس و غمگسار من
این بود آب زندگی، چشمهی سازگار من
این بود آن که زو سیه، همه روزگار من
این بود آنکه قید مو، بسته وجود زار من
این بود آن مه رجب، مه ده و چهار من
ناوک بیشمر زند، بر دل بیقرار من
این بود آن چو دستهگل، خارِ درون زار من
این بود آنکه سلب از او، صبر من و قرار من
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.