امیر گنه: مه وَرْ کِیَهْ روز و شوبی؟
اَندی وَرْنه دلْ ره که طاقتْ نَوُویی
دوستْ که مردمِ سخنْ جه مهرْ بشویی (بئیری)؟
وی چُونّهْ که مه سُوته دلْ ره چی رویی
دوستْ کونه که غَمْ بَخرهْ روز و شُوبی
کَسْ ندارْمه مه دردْصانعْ ره بئویی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
امیر گنه: مه وَرْ کِیَهْ روز و شوبی؟
اَندی وَرْنه دلْ ره که طاقتْ نَوُویی
دوستْ که مردمِ سخنْ جه مهرْ بشویی (بئیری)؟
وی چُونّهْ که مه سُوته دلْ ره چی رویی
دوستْ کونه که غَمْ بَخرهْ روز و شُوبی
کَسْ ندارْمه مه دردْصانعْ ره بئویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: روز و شب من چه زمانی است؟ / [یار] آنقدر دل مرا میبرد که تابی برایم نمانده
دوست که با سخن (سعایت) مردم، مهر خویش را از من میگیرد / او چه میداند که در دل سوختهی من چه میروید
کو آن دوستی که شب و روز غم دوست را بخورد؟ (کسی را ندارم که درد مرا به خداوند بازگو کند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.