تو ای مهجور سر گردان، کدامی؟
کسی نامت نمیداند، چه نامی؟
چه مرغی وز کجایی؟ چیست حالت؟
که در دام بلا پیچید بالت
چه مینالی ز دل با دل؟ چه کردی
ز ره چون گم شدی، منزل چه کردی؟
ز خیل کیستی؟ راهت نه اینست
از آن سو رو، که خرگاهت نه اینست
سر خود گیر، کین گردن بلندست
تو کوتاهی و سرو من بلندست
منه پای دل اندر بند خوبان
چه میگردی به گرد قند خوبان؟
ترا زین سرو باری برنیاید
وزین در هیچ کاری برنیاید
گرفتم خود به من پیوندی آخر
چه طرف از لعل من بربندی آخر؟
مکن با زلف پستم ترکتازی
که این هندوست، میرنجد به بازی
به اشک آلوده کردی آستین را
بسی زحمت کشیدی راستین را
ترا خود هفتهای شد عشق ساقی
هنوز از هفتهای شش روز باقی
طمع در لعل شیرین چون نبندی؟
که فرهادی و خیلی کوه کندی
تو پنداری ز دست غصه رستی
که نام عاشقی بر خویش بستی
به پای خود چه مییی درین دام؟
مکن زاری، بکن دندان ازین کام
مرا نا دیده عشقت بر کجا بود؟
وگر دیدی نمیدار ترا سود
در آتش نعلها بسیار دارم
به افسون تو مشکل سر درآرم
مپیچ اندر سر زلفم، که گازست
ازو بگذر، که کار او درازست
تو شب بیدار و من تا روز نایم
شب از اندوه من تا روز دایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.