گنجور

 
اوحدی

یارب! نه دلم بستهٔ غمهای تو بود؟

چشمم شب و روز غرق نمهای توبود؟

بر جرم و خطای من چه میگیری خشم؟

چون جمله به امید کرمهای تو بود