از مردم این مرحله دلساز نبینی
در طارم این قبه هم آواز نبینی
تا کی زن و فرزند و برادر؟ که ازین قوم
جز خانه برو خانه برانداز نبینی
زان عالم و از لذت آن چاشنیی جوی
سهلست گر آن نعمت و آن ناز نبینی
فردا اگر از کلی احوال بپرسند
آن روز کسی را تو سرافراز نبینی
رازیست درین جنبش و آرام،ولیکن
ترسم که تو خود نیک درین راز نبینی
کاری بکن، ای خواجه، که این صورت زیبا
پیوسته برین صورت و این ساز نبینی
ای اوحدی ، این عمر به افسوس مکن خرج
کین عمر چو بگذشت دگر باز نبینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.