گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اوحدی

از مردم این مرحله دلساز نبینی

در طارم این قبه هم آواز نبینی

تا کی زن و فرزند و برادر؟ که ازین قوم

جز خانه برو خانه برانداز نبینی

زان عالم و از لذت آن چاشنیی جوی

سهلست گر آن نعمت و آن ناز نبینی

فردا اگر از کلی احوال بپرسند

آن روز کسی را تو سرافراز نبینی

رازیست درین جنبش و آرام،ولیکن

ترسم که تو خود نیک درین راز نبینی

کاری بکن، ای خواجه، که این صورت زیبا

پیوسته برین صورت و این ساز نبینی

ای اوحدی ، این عمر به افسوس مکن خرج

کین عمر چو بگذشت دگر باز نبینی