صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه
تو در آن، گمان که: من خود ز کمند عشق جستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم
خجلم که بر گذشتی تو و من نشسته، یارب
چو تو ایستاده بودی، به چه روی مینشستم؟
به مؤذن محلت خبری فرست امشب
که به مسجدم نخواند، چو ترا همی پرستم
چه سلامها نبشتم بتو از نیازمندی!
مگرت نمیرسانند چنانکه میفرستم؟
اگرت رمیده گفتم، نشدم خجل، که بودی
و گرم ربوده گفتی، نشدی غلط که هستم
به دو دیده خاک پای تو اگر کسی بروبد
به نیاز من نباشد، که برت چو خاک پستم
تو به دیگران کنی میل، چو من چگونه باشی؟
که ز دیگران بُریدم دل خویش و در تو بستم
دلم از شکست خویشت خبری چو داد، گفتی؟
دل اوحدی چه باشد؟ که هزار ازین شکستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با دلنوازی و عاشقانه، از محبوب خود میخواهد که دستش را بگیرد و او را در دنیای عشق همراهی کند. او بیان میکند که از دیدن محبوب بیهوش شده و به شدت عاشق اوست. دل او در دام عشق محبوب افتاده و احساس میکند که محبوب گمان میکند او از عشق رهایی یافته است. شاعر از ناتوانی خود در بیان عشق به محبوبش ابراز خجالت میکند و از اینکه محبوب او را نادیده گرفته، ناراحت است. او همچنین به محبت و ارادت خود اشاره میکند و میگوید دلش فقط برای محبوبش است و هیچکس دیگری را نمیبیند. در پایان، شاعر به احساس شکستی که در دل دارد اشاره میکند و میگوید که دل او، که از درد عشق شکسته، چه ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: ای محبوب، لطفاً با مهربانی دستم را بگیر، چون از دیدن تو چنان متأثر و بیهوش شدم که نمیتوانم خود را کنترل کنم و از صحبت کردن با تو سرشار از شوق و سرور هستم.
هوش مصنوعی: دل من اکنون در دام عشق تو گرفتار شده و تو اینگونه فکر میکنی که من خودم به اراده از این دام رها شدهام.
هوش مصنوعی: دل سوزان و ناراحت خود را به تو تقدیم میکنم، ای محبوب، لطفاً این هدیه را بپذیر، زیرا من در ازای احساساتم چیزی بیش از این ندارم.
هوش مصنوعی: از اینکه تو از کنارم گذشتی و من بر زمین نشسته بودم، به شدت شرمندهام. ای کاش تو ایستاده بودی، چرا من باید در آن حال بنشینم؟
هوش مصنوعی: به مؤذن محل بگو که امشب برای خواندن اذان به مسجد نرود، چون من از او خواستهام.
هوش مصنوعی: من به تو سلامهای زیادی فرستادم از روی نیاز و دلتنگیام! آیا این سلامها به تو نمیرسد همانطور که من میخواهم برسند؟
هوش مصنوعی: اگر من از تو دور شدم، از این موضوع شرمنده نیستم، زیرا تو که با شور و شوق صحبت کردی، در مورد من اشتباه نکردی که در حال حاضر هستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی با دو چشمش به خاک پای تو نگاه کند و آن را بوسه زند، نیازی به درخواست من ندارد، چون تو از من هم پایینتر و حقیرتری.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی به دیگران علاقهمند باشی در حالی که من قلبم را از همه گرفتهام و فقط به تو وابستهام؟
هوش مصنوعی: وقتی دلم از درد و شکست خود خبر داد، گویی اوحدی به من گفت که دلش چه حالی دارد، حالا که من هزار بار شکستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز تجلی جمالش از دو کون بستم
به صمد نمود راهم صنمی که میپرستم
به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم
به امید عهد سستش همه عهده شکستم
پی دیدن خرامش سر کوچهها ستادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.