ماه کشمیری رخ من، از ستمکاری که هست
میپسندد بر من بیچاره هر خواری که هست
چشم گریانم ز هجر عارض گل رنگ او
ابر نیسان را همی ماند، ز خون باری که هست
ای که بر ما میپسندی سال و ماه و روز و شب
هر بلا و محنت و درد دل و زاری که هست
نیست خواهد شد وجود دردمند ما ز غم
گر وجود ما ازین ترتیب بگذاری که هست
محنت هجران و درد دوری و اندوه عشق
در دل تنگم نمیگنجد، ز بسیاری که هست
بار دیگر در خریداری به شهر انداخت شور
شوق این شیرین دهان از گرم بازاری که هست
ماهرویا، در فراق روی چون خورشید تو
آهم از دل بر نمیآید، ز بیماری که هست
بار دیگر هجر با ما دشمنی از سر گرفت
بس نبود این درد و رنج عشق هر باری که هست؟
بیلب جان پرور و روی جهان افروز تو
نیست ما را هیچ عیبی، گر تو پنداری که هست
سر عشق و راز مهر و کار حسن آرای تو
هیچ کس را حل نمیگردد، ز دشواری که هست
دیگری را کی خلاصی باشد از دستان تو؟
کاوحدی را میکشی با این وفاداری که هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف درد و اندوه ناشی از دوری از محبوب و چهره زیبایش میپردازد. او از رنج و محنتی که بر او میگذرد، به ویژه غم هجران و دوری از عشق سخن میگوید. شاعر به تصویر کشیدن عواطف خود و تأثیرات عمیق این دردها بر زندگیاش ادامه میدهد و میگوید که حتی بار دیگر که به عشق بازگردد، دلیلی برای پایان این رنجها نمیبیند. او به زیبایی محبوب و تأثیر آن بر روح و جان خود اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیزی نمیتواند این محبت و عشق را کم کند. در نهایت، شاعر از ناچاری انسان در برابر این عشق و دلدادگی میگوید و به وفاداری و ویژگیهای خاص محبوب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلربای من به خاطر بیرحمی و ستمی که بر من میشود، هر ذلت و خواری که وجود دارد را میپذیرد و میسازد.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر دوری چهرهی گلگون او گریه میکند؛ ابر نیسان هم به خاطر بارانی که میبارد، به حال من میماند.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو همه ی سختیها و مشکلات زندگی را که شامل سالها و ماهها و روزها و شبها میشود، میپذیری و باید به دلخواه تو بگذاریم.
هوش مصنوعی: اگر ما از این حالت غمانگیز رهایی یابیم، دیگر دردی نخواهیم داشت و وجود ما دیگر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: درد و رنج جدایی و غم دوری و عشق در دل کوچک من جا نمیشود، زیرا که آنقدر زیاد است.
هوش مصنوعی: دوباره در خرید و فروش، حرارت و شوق شیرین زبانی او در بازار گرم پدیدار شد.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق به زیبایی تو، دلم را پر از درد کرده است. اگرچه درونیترین احساساتم را نمیتوانم به زبان بیاورم، اما رنجی که از دوریات میکشم، به اندازهای عمیق است که مانند بیماریای مزمن بر من چیره شده است.
هوش مصنوعی: دوباره دوری با ما خصومت میکند، آیا این همه درد و رنج عشق کافی نیست که هر بار تکرار میشود؟
هوش مصنوعی: اگر تو فکر میکنی که هیچ عیبی در ما وجود ندارد، به خاطر این است که تو با لبان جانپرورت و چهرهات که جهان را روشن میکند، ما را شاد کردهای.
هوش مصنوعی: عشق و اسرار محبت و زیبایی تو به قدری پیچیده و دشوار است که هیچ کسی نمیتواند آن را به راحتی درک کند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی از دستان تو نجات پیدا کند؟ تو با این وفاداری که داری، روح یک تنها را هم میکشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.