اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۰۴
از عشق چنان است دل مسکینم
کز عشق تو با جان خود اندر کینم
سبحان الله به هر چه در می نگرم
از غایت آرزو تو را می بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از عمق عشق خود به معشوقهاش سخن میگوید و بیان میکند که دلش به شدت تحت تأثیر این عشق است. او اذعان میکند که در هر جایی که نگاه میکند، فقط تصویر معشوقش را میبیند و این عشق را به عنوان بزرگترین آرزویش میشناسد.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام از عشق تو چنان گرفتار است که برای عشق تو با تمام وجودم درگیر شدهام.
هوش مصنوعی: به هر چیزی که نگاه میکنم، به خاطر آرزوهایم همیشه یاد تو در ذهنم نقش میبندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آتش هجر عمری ار بنشینم
خاک در تو همی بدل بگزینم
از باد همه نسیم زلفت بویم
در آب همه خیال رویت بینم
یادت کنم ار شاد و اگر غمگینم
نامت برم ار خیزم اگر بنشینم
با یاد تو خو کردهام ای دوست چنانک
در هرچه نظر کنم ترا میبینم
یاد تو انیس خاطر غمگینم
بی یاد تو من هیچ گهی ننشینم
بریاد تو فریاد تو دارم شب و روز
شمع غم تست برسر بالینم
در تاریکی ز بس که می بنشینم
در روز چو شب پرک همی بد بینم
باشد چو شب ار خوابگهی بگزینم
از پهلو و دست بستر و بالینم
بر آتش هجر عمری ار بنشینم
بر خاک در تو هم به دل نگزینم
از باد همه نسیم زلفت بویم
در آب همه خیال رویت بینم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.