گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

عیشی که مهیّاست رها نتوان کرد

سر در سر یار بی وفا نتوان کرد

عمری که تو راهست غنیمت می دان

کان را چو نمازها قضا نتوان کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode