اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
»
شمارهٔ ۳۱
قیصر که زمین به پای حشمت فرسود
قصرش به بلندی زفلک برتر بود
ای کیخسرو که جاش داری بنگر
کو قصر کجا قیصر گویی که نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تواضع و فروتنی قیصر اشاره میکند که با وجود قدرتش و قصر بلندی که دارد، با حشمت فرسوده شده است. او از کیخسرو میخواهد تا به قصر قیصر نگاه کند و ببیند که دیگر اثری از آن نمانده است. این نشاندهنده زوال و پوچی قدرت و جاه است.
هوش مصنوعی: قیصر، که برتری و عظمت او زمین را تحت تأثیر قرار داده بود، قصرش به قدری بلند بود که از آسمان نیز بالاتر میرفت.
هوش مصنوعی: ای کیخسرو، که برای تو کجا قصر هست و نشانی از قدرت قیصر باقی نمانده است، بنگر که حالا چه اوضاعی داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنروز که بنده آوریدی به وجود
میدانستی که بنده چون خواهد بود
یا رب تو گناه بنده بر بنده مگیر
کین بنده همین کند که تقدیر تو بود
چون فاختگان طوق برآوردی زود
طوقی که هزار بار ز اول بربود
رویت علم حسن بعالم بنمود
خوش بوده ای و خوشی و خوش خواهی بود
چون قبله بجز جمال محبوب نبود
عشق آمد و محو کرد هر قبله که بود
چون در ره این کار مرا دید فزود
آمد غم کار و دیدهٔ دید ربود
چشم دل دوربین درین بحر محیط
چندان که فرو دید، فرا دید نبود
مهمان جهان یکشبه بنمای که بود
کش روز سیه نکرد این چرخ کبود
آبیش که خورد تا هم از دیده نریخت
نانی به که داد کاخرش جان نربود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.