عابدی از شمع هدی نور یاب
گشت شبی مرغ دلش صید خواب
نیم شبی واقعه رو نمود
دید که بر فرق سپهر کبود
خوابگه عرش برین دوش اوست
منظره عرش نشین دوش اوست
صبح که مرغ دلش از خواب جست
چشم بمالید و بزانو نشست
دمبدم از واقعه نیم شب
داشتی انگشت تحیر بلب
وسوسه پایی بدلش برفشرد
دست سوی مطهره آب برد
ساخت وضوئی و عبادات کرد
دست بر آورد و مناجات کرد
کی تو بر آرنده حاجات ما
وی تو پذیرنده طاعات ما
نیستم آگاه زتعبیر خواب
بازنما صورت تأثیر خواب
بادلی اندر کف حسرت زبون
رفت زمعبد متحیر برون
دید که ماتمزده دردناک
مضطرب افتاده چو ماهی بخاک
نوحه کنان، اشک فشان، سینه کوب
چهره زمین سای و مژه خاک روب
آمد و برداشت سرش از زمین
اشک فشاند از مژه اش زآستین
گفت که ای مرد بر آشفته حال
صورت و معنی همه حزن و ملال
گوهر اشک تو وفات که سفت
دست بزانو زده نالید وگفت
شمع شبستان امل بایزند
صدر شهان جان ازل بایزند
عابد دلسوخته چون این شنید
گشت دلش خون وزمژگان چکید
راه حریم حرم او سپرد
دوش ادب را بته نعش برد
آمدش از عرش صدایی بگوش
کی ز شرف پایه عرشت بدوش
شب که ترا مستی غفلت فزود
واقعه بولعجبت رخ نمود
درنگر این صورت تأثیر اوست
جلوه ده معنی تعبیر اوست
روحش از این زمزمه پرواز کرد
عربده بانفس خو آغاز کرد
گفت که ای نفس تو خود کیستی
وین همه بیهوده چه میزیستی
نعش یکی دعوی عرشی کند
در ته آن دوش تو فرشی کند
آنهمه عزاینهمه ذلت زچیست
خود بده انصاف که تقصیر کیست
شرمت ازین زمزمه پست باد
شرمت ازین غفلت پیوست باد
نعش یکی مرده بود عرش تو
کوش که تا عرش بود فرش تو
عرفی از این دایره برگیرپای
تا شودت پای طلب عرش سای
میل کش دیده امید باش
نفس بکش زنده جاوید باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یک عابد است که در نیمهشب خواب عجیبی میبیند و به تماشای عرش میپردازد. وقتی که از خواب بیدار میشود، در نگرانی و تعجب به یاد آن خواب میافتد و به دعا و عبادت میپردازد. او از خداوند درخواست میکند که معانی خوابش را برایش روشن کند. در این بین، او با مردی غمگین و رنج دیده مواجه میشود که در حال ناله و اشکریزی است. این مرد در حال بیان درد و رنجی است که زمین و انسانها بر دوش دارند. عابد با شنیدن این دردها، دلی داغ و پر از اندوه میشود و به درگاه خداوند برمیگردد. در انتها، این گفتگو او را به تفکر درباره زندگی و هدفش سوق میدهد و او را دعوت به سیر و سلوک معنوی میکند. در نهایت، دعوت به این میشود که تلاش کند تا به عرش حقیقت دست یابد و از غفلت دوری کند.
هوش مصنوعی: یک عابد در شب نور هدایت را از شمعی دریافت کرد و در این حال، دلش به خواب رفت و همچون پرندهای در دام خواب افتاد.
هوش مصنوعی: نیمه شب، حادثهای رخ داد که دیدم در آسمان آبی رنگ، اتفاقی افتاده است.
هوش مصنوعی: خوابگاه بلند مرتبه آسمان متعلق به اوست و او خود تماشاگر این عرش آسمانی است.
هوش مصنوعی: صبح که دل پرنده از خواب بیدار شد، چشمهایش را مالید و روی زمین نشست.
هوش مصنوعی: هر لحظه از آنچه در نیمه شب اتفاق افتاده، انگشت تعجب تو در دهان بود.
هوش مصنوعی: وسوسهای او را به سمتی سوق میدهد و دستش به سوی آب پاک میرود.
هوش مصنوعی: وضو گرفت و عبادت کرد، سپس دست به دعا برداشت و راز و نیاز کرد.
هوش مصنوعی: کی تو خواستههای ما را برآورده میکنی و کی تو عملهای نیک ما را میپذیری؟
هوش مصنوعی: من از تعبیر خواب اطلاعی ندارم، فقط میخواهم تأثیر آن را به طور واضح ببینم.
هوش مصنوعی: در دل خود حسرتی بزرگ داشت و با حالتی ناتوان و سرگردان از معبد خارج شد.
هوش مصنوعی: او دید که کسی به شدت غمگین و بیتاب، همچون ماهیای که از آب خارج شده، روی زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: با زاری و گریه، اشک میریزد و به سینهزنی مشغول است، چهرهاش را به زمین میساید و با مژهاش خاک را میروباید.
هوش مصنوعی: او آمد و سرش را از زمین بلند کرد و اشکها از چشمانش بر روی آستینش ریخت.
هوش مصنوعی: تو ای مردی که در اضطراب و نگرانی به سر میبری، هم ظاهر تو و هم درونت پر است از غم و ناراحتی.
هوش مصنوعی: گلولهای از اشک تو مانند جواهر ارزشمندی است، که در آن سوگ و اندوهی نهفته است. وقتی که دست به زانو زدهای و ناله میکنی، گویی میگویی که این اشکها بیانگر تمام غصهها و دردهای تو هستند.
هوش مصنوعی: شمعی که در شبستان امید روشن است، به مانند سرور و بزرگی در عالم هستی است که جان ازلی را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: عابد عاشق وقتی این سخنان را شنید، دلش به شدت جریحهدار شد و اشکهایش سرازیر شد.
هوش مصنوعی: در راه ورود به آستان محبوب، ادب به دوش خود بار سنگینی را حمل کرد.
هوش مصنوعی: از آسمان صدایی به گوش رسید که نشان از عظمت و ارزش بلندش داشت.
هوش مصنوعی: در شب وقتی که نشئهی غفلت تو بیشتر شد، حادثهای شگفتانگیز نمایان گردید.
هوش مصنوعی: به زیبایی این شخص دقت کن، زیرا اثر او در اینجا مشهود است و نمایانگر عمق معانی و تفاسیر وجودش است.
هوش مصنوعی: روح او از این نغمه به پرواز درآمد و با خشم و قوتی از نفس خود به سخن گفتن آغاز کرد.
هوش مصنوعی: گفت: ای جان، تو کیستی و چرا برای این همه بیهوده زندگی میکنی؟
هوش مصنوعی: یک جنازه در آسمان ادعایی میکند، در حالی که زیر آن، دوش تو را به زمین میبرد.
هوش مصنوعی: این همه سختی و ذلت که ما کشیدهایم، به چه دلیلی است؟ انصاف بدهید، تقصیر کیست؟
هوش مصنوعی: از نطق بیفایدهات شرمنده باش، از این بیتوجهی مداومات خجالت بکش.
هوش مصنوعی: یک جسد در برابر تو بود، پس تلاش کن که تا زمانی که عرش هست، فرش تو نیز پابرجا باشد.
هوش مصنوعی: زبانت را از این دایره بیرون ببر تا بتوانی به مقام و درجهای بالا دست یابی.
هوش مصنوعی: به چشمهایت امید و آرزو داشته باش و زندگی کن؛ زندگیای که همیشه پا برجا باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.