شمارهٔ ۹ - درشکایت روزگار
عرفی آغاز گریه کن شاید
این کهن خاکدان خراب شود
ناله ای کن مگر ز تأثیرش
دهر نامهربان خراب شود
از فغان سینه ریش و غم برجای
خانمان فغان خراب شود
منم آن کعبه کز خرابی من
بیت معمور جان خراب شود
گر سمومی وزد ز باغ دلم
ثمرات جنان خراب شود
گر شرابم کنند در دامن
مشرب انس و جان خراب شود
همتم گر بساط برچیند
کشور لامکان خراب شود
گر من از گفتگو بیاسایم
دار ملک زبان خراب شود
مرغ اندیشه را اگر خوابم
بیضه در آشیان خراب شود
دل و طبعم اگر نه عطسه زند
مغز دریا و کان خراب شود
من کجا حبس روزگار کجا
خانه آسمان خراب شود
گر بطاق دلم شکست افتد
قبله قدسیان خراب شود
چند گویم که گر ز پا افتم
بشکند این و آن خراب شود
شیشه آسمان بدست من است
گر بیفتم جهان خراب شود
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...