از آن ز بادهٔ شوق تو هوش جان دزدم
که لذت غمت از او نهان دزدم
تو گرم رانی و سوزم که چون رسی بر من
چگونه شیوهٔ گرمی از آن عنان دزدم
خوش آن وصال که هر دم حلاوت نگهت
دل از نگاه و ز دل جان و من از جان دزدم
به جور تا کنم او را دلیر می خواهم
که فاش گویم و پنهان اثر از ان دزدم
به جرم عشق تو فردا به دوزخ ار فکنند
تمام آتش دوزخ در استخوان دزدم
خوش آن که یار به من بد گمان شود، عرفی
که لذت ستم از زخم امتحان دزدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.