از دل این شعله چو داغ صنم افروخته ایم
آتش بتکده را در حرم افروخته ایم
شب غم تا به عدم راه برد دلبر کام
آتشی راه به راه عدم افروخته ایم
موسی آرید به این دیر که ارباب نظر
آتش طور ز روی صنم افروخته ایم
سجدهٔ برهمن این جا نه حرام است، بیا
که صد آتشکده در کنج غم افروخته ایم
ما ملامت زدگانیم که در گوشهٔ غم
آتش دل همه از داغ هم افروخته ایم
کی بر اهل کرم روی طلب زرد کنیم
ما که از جرعهٔ جام کرم افروخته ایم
گشته ایم از سخن پیر مغان روشن دل
به فروغ نفسش جام جم افروخته ایم
ما به هر غمکده، عرفی، که گذر داشته ایم
شمع مقصود ز یمن قدم افروخته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.