در ره سودای او، فرزانه در خون می رود
آشنا بر برگ گل، بیگانه در خون می رود
ساغر آسودگان غلتد چو مستان در شراب
می کشان عشق را، پیمانه در خون می رود
بس که خون آلوده خیزد، دود از شمع دلم
در هوای محفلم، پروانه در خون می رود
از برون لب ندانم چون شود، لیک آگهم
کز ته دل با لبم، افسانه در خون می رود
گریه در خواب و جگر پر نیش، مژگان در دماغ
ناله مستور و نفس مستانه در خون می رود
از نگاه گرم، عرفی، دیده مالا مال بود
گریه زد موجی و آتشخانه در خون می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز بی برگی جگردارانه در خون می رود
تیغ از عریان تنی مردانه در خون می رود
گردبادش جلوه فواره خون می کند
در بیابانی که این دیوانه در خون می رود
می شود اسباب راحت مایه آزار من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.