گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

به حکم عشق چو بر اهل صدق ره گیرند

گناهکار ببخشند و بی گنه گیرند

مجو به محمل شاهی، که در ولایت عشق

گدا به تخت نشانند و پادشه گیرند

چه ظلمت است که بینندگان نمی دانند

که شبچراغ ستانند یا شبه گیرند

خمیر مایهٔ آسایش است لای شراب

بگو که صاف کشان جرعه ای ز ته گیرند

کمند کوته و بازوی سست و بام بلند

به من حوالهٔ نومیدی ام گنه گیرند

در معامله بگشا به کشور عرفی

که خرده بر گهر آفتاب و مه گیرند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode