گر دل اهل حقیقت در راز افشاند
زاهد از دامن دل گرد مجاز افشاند
همت این است که با این همه امید، دلم
آستین بر اثر عجز ونیاز افشاند
عرق شبنم خلد است هر آن قطرهٔ خوی
که سمند تو نگاه تک و تاز افشاند
چه عجب کز دل محمود فروریزد خون
گر صبا سلسلهٔ زلف ایاز افشاند
گر نه اظهار شفق می کند از کشتن صید
خون مرغان ز چه در چنگل باز افشاند
جای رحم است به عرفی، که بسی بی اثر است
اشک گرمی که به شبهای دراز افشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با محبت گهر عجز و نیاز افشاند
حسن مغرور برد، دامن ناز افشاند
گرد غم کور کند دیدهٔ جانم هر گاه
دامن عشوهٔ امیدگُداز افشاند
مفشانید به دامان دلم گرد مراد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.