هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ارتباط عمیق و عاشقانهاش با معشوق اشاره میکند. او میگوید که روشنایی معشوقش مانند ماه است و در این روشنی، از روز و شب دنیا بیخبر است. اما وقتی چشم معشوقش را میبندد، شبهای دوری از او برای شاعر به مانند روزهای سیاهی تبدیل میشود. در واقع، شاعر احساس تنهایی و غم فراق را بیان میکند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ارتباط عمیق و عاشقانهاش با معشوق اشاره میکند. او میگوید که روشنایی معشوقش مانند ماه است و در این روشنی، از روز و شب دنیا بیخبر است. اما وقتی چشم معشوقش را میبندد، شبهای دوری از او برای شاعر به مانند روزهای سیاهی تبدیل میشود. در واقع، شاعر احساس تنهایی و غم فراق را بیان میکند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، حتی اگر چهره زیبا و روشنت شبیه ماه باشد، من از روز و شب این دنیا بیخبر بودهام.
هوش مصنوعی: وقتی که غم و اندوه از چهرهام پنهان شد، آن ماه روشن که یادآور شبهای دوریات بود، در روزگارم به شکلی تاریک و کمرنگ جلوه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم چشمم کرد بزلف تو نگاه
چون گشت دلم برنگ زلف تو سیاه
گفت او نبرد مگر به بیراهی راه
زیرا که نگیرد آن لب او را بگناه
اندر شش و چار غایب آید ناگاه
در هشت و دو اسب خویش دارد کوتاه
در هفتم و سوم بفرستد چیزی
اندر نه و پنچ و یک بپردازد راه
گویند که معشوق تو زشتست و سیاه
گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه
من عاشقم و دلم بر او گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
بر دل دارد لاله یکی داغ سیاه
دارد سمن اندر زنخش سیمین چاه
بر فرق سر نرگس از زر کلاه
بر فرق سر چکاوه یک مشت گیاه
تا دست من از دامن تو شد کوتاه
دستی زده ام بدامن ناله و آه
یا در دل تو اثر کند ناله من
یا خرمن عمر من بسوزد ناگاه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.