حکما فرمودهاند که نفس انسانی را سه قوه متباین است که مصدر افعال مختلف میشود: یکی قوه ناطقه که مبدا فکر و تمییز است؛ دوم قوه غضبی، و آن اقدام بر اهوال و شوق ترفع و تسلط بود، و سوم قوه شهوانی- که آن را بهیمی گویند- و آن مبدأ طلب غذا و شوق به مآکل و مشارب و مناکح بود.
هرگاه انسانی را نفس ناطقه به اعتدال بود در ذات خود و شوق به اکتساب معارف یقینی، علم حکمت او را به تبعیّت حاصل آید؛ و هرگاه که نفس سبعی یعنی غضبی به اعتدال بود و انقیاد عاقله نماید نفس را از آن فضیلت شجاعت حاصل آید و هرگاه که حرکت نفس بهیمی به اعتدال بود و نفس عاقله را متابعت نماید فضلیت عفت او را حاصل آید. چون این سه جنس فضیلت حاصل آید و با هم ممازج گردند از هر سه، حالی متشابه حاصل گردد که کمال فضایل بدان بود، و آن را فضیلت عدالت گویند.
و حکما، شجاع کسی را گفتهاند که در او نجدت و همّت بلند و سکون نفس و ثبات و تحمل و شهامت و تواضع و حمیّت و رقّت باشد. آن کس را که بدین خصلت موصوف بود ثنا گفتهاند و بدین واسطه در میان خلق سرافراز بوده و این عادت را قطعا عار نداشتهاند بلکه ذکر محاربات و مقاتلات چنین کسی را در سلک مدح کشیدهاند و گفتهاند که:
سرِ مایهٔ مرد مردانگی است
دلیری و رادی و فرزانگی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.