ای آرزویِ چشمم روی تو باز دیدن
محمود را چه خوشتر رویِ ایاز دیدن
تلخ است زندگانی بییادِ عیشِ شیرین
جان کندن است خود را بیدلنواز دیدن
بختِ ستیزه کارم تن میدهد به خواری
خود را نمیتواند در عزّ و ناز دیدن
دشمن به طعنه گوید کز دوست میشکیبد
در وی به صدق باید نه بر مجاز دیدن
کوته نظر ندارد بر باطنم وقوفی
هر دیده را نباشد قدرِ به راز دیدن
آن را که از رقیبش خالی دمی ندیدم
روزی شود میّسر بیاحتراز دیدن
آیا بود که چشمم بر منظرِ دل افتد
ای دولت آخر این در تا کی فراز دیدن
نه دل بنه نزاری بر جان که در چنین غم
تو زنده کی بمانی تا وقتِ باز دیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.