ما که مستانِ الستیم چنان مستانیم
که دگر حاجتِ آن نیست که می بستانیم
نیستی چیست نماندن نفسی بر یک حال
استحالت نکند هستی و ما هستانیم
ساکنانیم و همه طوفِ سماوات کنیم
خامشانیم و چون بلبل همه سَدْدَستانیم
گه لگد کوبِ رقیبان چو بساطِ چمنیم
گه خوش و تازه و خندان چو گلِ بستانیم
گاه در معرکه با تُرکِ فلک هم نیزه
گاه با زهره و به خلوتکنده همدستانیم
سخن راست بیا تو زِ نزاری بشنو
بشنود هر که بداند که زِ قوهستانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.