گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

دگر باره پیرانه سر درفتادم

به چنگالِ شوخی دگر درفتادم

گذر بر صراطِ رهِ عشق کردم

بلغزید پایم ز سر در فتادم

ز بس کآرزومند بودم به شیرین

ز بی طاقتی با شکر درفتادم

ملامت مکن گو مشنِّع ز خوبان

حذر کن که من معتبر درفتادم

به چاه زنخدانِ یوسف جمالی

ز دستِ دلِ بی خبر درفتادم

چه برمن برفت از قضا ای عزیزان

که بی اختیار از قدر درفتادم

صوابِ شما احتیاط است اگر من

به دامِ خطا و خطر درفتادم

از آن شد چنین روزگارِ نزاری

به زاری که بی سیم و زر درفتادم