عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل
مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل
وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت
هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل
از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست
گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل
نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است
هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل
بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد
دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل
می سوزد از مجاهده و می گدازدش
تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل
خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا
کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.