در دهر کسی که یار گیرد
یاری چو من اختیار گیرد
از خوبی تو خرد به دندان
انگشت به اعتبار گیرد
خاک قدم تو سعد اکبر
بر دیده به افتخار گیرد
نا خورده می از دو چشم مستت
هُشیاران را خمار گیرد
آن را که تو در میان جانی
از کل جهان کنار گیرد
با من نفسی درآی و بنشین
تا خاطر من قرار گیرد
بگذار دل ستیزه خو را
تا عادت روزگار گیرد
آن را که دماغ و دل نباشد
هرگز سر انتظار گیرد
در چنگ فراق اگر نزاری
آهنگ چو زیر زار گیرد
شک نیست که آتش دم نی
در سوختهء نزار گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.