گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

گر بر آرد عشقت از جانم قیامت

من نخواهم کرد بر عاشق ملامت

دیگران را جامه می سوزد مرا جان

بر من مسکین چه می آید غرامت

در بلای عشق می خواهم همیشه

من نمی خواهم در این طوفان سلامت

من ندانم در کدامین وجه باشم

چون ز بالای جهت برخاست قامت

عالمی در علت رشک از من و تو

بر قد و بالای ما بود این علامت

زلف آرامیده ی من چند شوری

نیست در تشویش کس را استقامت

هر چه در هستی ما از خشک و تر بود

رغم ما را بستند از ما تمامت

گر نخواهد کرد جان در کار عشقت

سود کی دارد نزاری را ندامت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode