مرا سودایِ تو دیوانه کرده ست
ز خویش و آشنا بی گانه کرده ست
فغان از چشمِ دل دزدت که چشمم
چو گوشَت معدنِ دُردانه کرده ست
خطی آوردی و با من همان کرد
که سوزِ شمع با پروانه کرده ست
از آن مستم که ساقّیِ محبّت
پیاپی بر سرم پیمانه کرده ست
نخواهد هرگز از می توبه کردن
دلم عزمی چنین مردانه کرده ست
عبادت خانه یی دارند هر کس
نزاری قبله از می خانه کرده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.